آثار وحشی بافقی

صفحه 33 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 یک همدم و همنفس ندارم می‌میرم و هیچ کس ندارم

2 گویند بگیر دامن وصل می‌خواهم و دسترس ندارم

3 دارم هوس و نمی‌دهد دست آن نیست که این هوس ندارم

4 گفتی گله‌ای ز ما نداری دارم گله از تو پس ندارم

1 چو دیدم خوار خود را از در آن بیوفا رفتم رسد روزی که قدر من بداند حالیا رفتم

2 بر آن بودم که در راه وفایش عمرها باشم چو می‌دیدم که ازحد می‌برد جور و جفا رفتم

3 دلم گر آید از کویش برون آگه کنید او را که گر خواهد مرا من جانب شهر وفا رفتم

4 شدم سویش به تکلیف کسان اما پشیمانم نمی‌بایست رفتن سوی او دیگر چرا رفتم

1 در بزم وصل اگر چه همین در میان منم چون نیک بنگری ز همه بر کران منم

2 رنگی ز گل ندارم و بویی ز یاسمن آری کلیددار در بوستان منم

3 خار وخس زیاده بر آتش نهاد نیست گر بوستان حسن ترا باغبان منم

4 معلوم مهربانی اهل هوس که چیست بشنو سخن که عاشقم و مهربان منم

1 به دل دیرین بنایی بود کندم به جای او ز نو طرحی فکندم

2 خریدارانه چشمی دید سویم نگفت اما هنوز از چون و چندم

3 قبولی زان نگه می‌یابم ای بخت بسوزان بهر چشم بد سپندم

4 نگهبانت به سوی فتنه و ناز فریبم می‌دهند و می‌برندم

1 به استغنات میرم سرو استغنا بلند من که خوش راضیست از تو جان استغنا پسند من

2 سرت گردم به رقص آور دلم را گرم سویم بین که نیک است از برای چشم بد دود سپند من

3 من این تار نگه را حلقه حلقه می‌کنم اما شکاری را که من دیدم زیاد است از کمند من

4 حلاوت بخشیی گاهی به شکر خنده میفرما به زهر چشم خود مگذار کار زهر خند من

1 آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن اینک اینک عشق می‌آید به شور انگیختن

2 هر کرا کحل محبت چشم جان روشن نساخت روز حشرش همچنان خواهند کور انگیختن

3 پا به حرمت نه در این وادی که موسی حد نداشت گرد نعلین از تجلیگاه طور انگیختن

4 رسم بزم ماست دود از دل بر آوردن نخست سوختن چون عود و از مجمر بخور انگیختن

1 هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران سبزهٔ او هنوز به از گل باغ دیگران

2 خلق روان به هر طرف بهر سراغ یار من بیهده من چرا روم بهر سراغ دیگران

3 رسته گلم ز بام و در جای دگر چرا روم با گل خود چه می‌کنم سبزهٔ باغ دیگران

4 من که میسرم شود صافی جام او چرا در دل خود کنم گره درد ایاغ دیگران

1 من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن این تغافلهای بیش از پیش در کارم مکن

2 پای برگشتن نخواهم داشت خواهم رفت و ماند در تماشا گاه دیگر نقش دیوارم مکن

3 بنده می‌خواهی ز خدمتکار خود غافل مباش می‌شود ناگه کسی دیگر خریدارم مکن

4 من که مستم مجلست گر هست و میر مجلسی بزم خود افسرده خواهی کرد هشیارم مکن

1 ای قامت تو جلوه ده شیوه‌های حسن در هر کرشمهٔ تو نهان سد ادای حسن

2 خواهی بدار و خواه بکش ، ناپسند نیست مستحسن است‌هر چه بود اقتضای حسن

3 سلطان حسن هر چه کند حکم حکم اوست بگذار کار حسن به تدبیر و رای حسن

4 این حسن پنج روز به یوسف وفا نکرد زنهار اعتماد مکن بر وفای حسن

1 مکن مکن لب مارا به شکوه باز مکن زبان کوته ما را به خود دراز مکن

2 مکن مباد که عادت کند طبیعت تو بد است این همه عادت به خشم و ناز مکن

3 پر است شهر ز ناز بتان نیاز کم است مکن چنانکه شوم از تو بی نیاز، مکن

4 من آن نیم که بدی سر زند ز یاری من درآ خوش از در یاری و احتراز مکن

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی