گر طی کنم طریق ادب را چه میکنی از وحشی بافقی غزل 383
1. گر طی کنم طریق ادب را چه میکنی
رانم دلیر رخش طلب را چه میکنی
...
1. گر طی کنم طریق ادب را چه میکنی
رانم دلیر رخش طلب را چه میکنی
...
1. چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمیدیدی
جفاهای چنین از خوی او هرگز نمیدیدی
...
1. چه دیدی ای که هرگز بد نبینی
که سوی مبتلای خود نبینی
...
1. آتشی در جان ما افروختی
رفتی و ما را ز حسرت سوختی
...
1. من و از دور تماشای گلستان کسی
به نسیمی شده خرسند ز بستان کسی
...
1. ای از گل عذرات هر مرغ را نوایی
در هر دلی خیالی بر هر سری هوایی
...
1. مرا زد راه عشق خردسالی
از این نورس گلی نازک نهالی
...
1. خوش است چشم به چشم تو و نگاه نهانی
رسالت دل و جان سوی هم ز راه نهانی
...
1. کردم از سجدهٔ راه تو جبین آرایی
سر اقبال من و پیشهٔ گردن سایی
...
1. چو پیش نقش شیرین کوهکن عرض بلا کردی
اگر سنگین نبودی گوش او فریادها کردی
...
1. ای جوان ترک وش میر کدامین لشکری
ای خوشا آن کشوری کانجا تو صاحب کشوری
...
1. از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
من چه کردم کاینچنین بیاعتبارم میکنی
...