آثار وحشی بافقی

صفحه 13 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 چشم او قصد عقل و دین دارد لشکر فتنه در کمین دارد

2 عالمی را کند مسخر خویش هر که او لشکری چنین دارد

3 مست و خنجر به دست می‌آید آه با عاشقان چه کین دارد

4 هیچکس را به جان مضایقه نیست اگر آن شوخ قصد این دارد

1 جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد لطفی که از این پیش به ما داشت ندارد

2 رحمی که به این غمزده‌اش بود نماندست لطفی که به این بی سرو پا داشت ندارد

3 آن پادشه حسن ندانم چه خطا دید کان لطف که نسبت به گدا داشت ندارد

4 گر یار خبردار شود از غم عاشق جوری که به این قوم روا داشت ندارد

1 کار خوبی نه بگفت دگران باید کرد هر چه فرمان بدهد حسن چنان باید کرد

2 تیغ تیز و دل بی‌رحم چرا داده خدا جوی خون بر در بیداد روان باید کرد

3 گاه باشد که مروت ندهد رخصت جور چون بود مصلحت ناز همان باید کرد

4 سنت ملت خوبیست که با صاحب عشق دوستی از دل و خصمی به زبان باید کرد

1 خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد نگاه را به نگاه آشنا تواند کرد

2 خوش آن نگاه که در آشنایی اول شروع در سخن مدعا تواند کرد

3 خوش آن غرور که وام دو سد جواب سلام به یک کرشمهٔ ابرو ادا تواند کرد

4 خوش آن ادا که هزاران هزار وعده ناز به نیم جنبش مژگان روا تواند کرد

1 کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد ننشست با رقیبی و آزار من نکرد

2 یک شمه کار در فن ناز و کرشمه نیست کز یک نگاه چشم تو در کار من نکرد

3 گفتم مرنج و گوش کن از من حکایتی رنجش نمود و گوش به گفتار من نکرد

4 خندان نشست و شمع شبستان غیر شد رحمی به گریه‌های شب تار من نکرد

1 چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد چه کارها که به فرمودهٔ فراق نکرد

2 زمانه وصل ترا سد سبب مهیا ساخت ولی چه سود که اقبالم اتفاق نکرد

3 هزار نقش وفاقم نمود ظاهر بخت ولیک باطن خود ساده از نفاق نکرد

4 کلید دار عنایت وسیله‌ها انگیخت ولیک بخت بدم با تو هم وثاق نکرد

1 دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد

2 من و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغم که سرم فتاده برخاک و تنم خبر ندارد

3 همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد

4 ز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستان همه زهر دارد اما چه کند شکر ندارد

1 تاب رخ او مهر جهانتاب ندارد جز زلف کسی پیش رخش تاب ندارد

2 خواب آورد افسانه و افسانهٔ عاشق هر کس که کند گوش دگر خواب ندارد

3 پهلوی من و تکیهٔ خاکستر گلخن دیوانه سر بستر سنجاب ندارد

4 سیل مژه ترسم که تن از پای در آرد کاین سست بنا طاقت سیلاب ندارد

1 هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد دردم فزود و سوز و گدازم زیاده شد

2 هر چند بیش کشت به ناز و کرشمه‌ام رغبت به آن کرشمه و نازم زیاده شد

3 باز آمدی و شعلهٔ شوقم به جان زدی کم گشته بود سوز تو بازم زیاده شد

4 درد تو کم نشد ز سفر بلکه سد الم از رنج راه دور و درازم زیاده شد

1 هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد که باشم من که بار خاطر یاری ز من باشد

2 گذاریدم همانجایی که میرم بر مداریدم نمی‌خواهم که بر دوش کسی باری ز من باشد

3 حلالی خواستم از جمله یاران قاتل من کو که خواهم عذر او گر گاهش آزاری ز من باشد

4 ز اشک ناامیدی برد مژگان آب و می‌ترسم که ناگه بر سر راه کسی خاری ز من باشد

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی