آثار وحشی بافقی

صفحه 11 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 رسید و آن خم ابرو بلند کرد و گذشت تواضعی که به ابرو کنند، کرد و گذشت

2 نوازشم به جواب سلام اگر چه نداد تبسمی ز لب نوشخند کرد و گذشت

3 به جذبهٔ نگهی کز پیش کشان می‌برد چه صیدها که اسیر کمند کرد و گذشت

4 کرشمه‌ای که جنون آورد تعقل آن بلای دانش صد هوشمند کرد و گذشت

1 ز پیش دیده تا جانان من رفت تو پنداری که از تن جان من رفت

2 اگر خود همره جانان نرفتم ولی فرسنگها افغان من رفت

3 سر و سامان مجو از من چو رفتی تو چون رفتی سر و سامان من رفت

4 چه دید از من که چون بر هم زدم چشم چو اشک از دیدهٔ گریان من رفت

1 به طوف کعبه من خاکسار خواهم رفت ولی به یاد سر کوی یار خواهم رفت

2 اگر به باغ روم بهر دیدن گل و سرو به یاد قامت آن گلعذار خواهم رفت

3 جدا ز یار چه باشم درین دیار مقیم چو یار کرد سفر زین دیار خواهم رفت

4 مرا به میکده ، ای محتسب رجوعی نیست اگر روم پی دفع خمار خواهم رفت

1 گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت آتش به جای آب ز چشمم فشاند و رفت

2 آمد چو باد و مضطربم کرد همچو برق وز آتشم زبانه به گردون رساند و رفت

3 برخاستم که دست دعایی برآورم دشنام داد و راه دگر کرد و راند و رفت

4 از پی دویدمش که عنان گیریی کنم افراشت تازیانه و مرکب جهاند و رفت

1 ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت فتنه پاکوبان شود هنگام ابرش جستنت

2 لاله آتشناک رویاند ز آب و خاک دشت ز آب خوی رخساره از گرد سواری شستنت

3 پیش دست و قبضه‌ات میرم که خوش مردم کش است در کمان ناز تیر دلبری پیوستنت

4 تا چه آتشها کند بر هر سر کویی بلند شوخی طبع تو و یک جا دمی نشستنت

1 گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت وان‌دست و تازیانه و مرکب جهاندنت

2 شهری به ترکتاز دهد بلکه عالمی ترکانه برنشستن و هر سو دواندنت

3 پیش خدنگ پرکش ناز تو جان دهم وان شست باز کردن و تا پر نشاندنت

4 میرم به آن عتاب که گویا سرشته‌اند سد لطف با ادای تعرض رساندنت

1 تو منکری ولیک، به من مهربانیت می‌بارد از ادای نگاه نهانی‌ات

2 می‌رم به ملتفت نشدنهای ساخته وان طرز بازدیدن و تقریب دانی‌ات

3 یک خم شدن ز گوشهٔ ابروی التفات آید برون ز عهدهٔ سد سر گرانیت

4 نازم کرشمه را که سدم نکته حل نمود بی‌منت موافقت و همزبانیت

1 نوید آشنایی می‌دهد چشم سخنگویت گرفته انس گویا نرمیی با تندی خویت

2 بمیرم پیش آن لب، اینچنین گاهی تبسم کن بحمدالله که دیدم بی گره یک بار ابرویت

3 به رویت مردمان دیده را هست آنچنان میلی که ناگه می‌دوند از خانه بیرون تا سر کویت

4 شرابی خورده‌ام از شوق و زور آورده می‌ترسم که بردارد مرا ناگاه و بیخود آورد سویت

1 هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد این نگاه دور را از روی او دوری مباد

2 من کجا و رخصت آن بزم دانم جای خویش دیگران هم رخصت ار خواهند دستوری مباد

3 هر مرض کز عشق پیش آمد علاجش بر منست لیک جانم را ز درد رشک و رنجوری مباد

4 چشم غارت کرده را صعب است از دیدار دوخت هیچ عاشق را الهی هرگز این کوری مباد

1 هجران رفیق بخت زبون کسی مباد خصمی چنین دلیر به خون کسی مباد

2 یارب حریف گرم کنی همچو آرزو گرم اختلاط داغ درون کسی مباد

3 این شعله‌های ظاهر و باطن گداز هجر پیراهن درون و برون کسی مباد

4 آن گریه‌های شوق که غلتید کوه از و سیل بنای صبر و سکون کسی مباد

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی