آثار وحشی بافقی

صفحه 18 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم

2 شراب لطف پر در جام می‌ریزی و می‌ترسم که زود آخر شود این باده و من در خمار افتم

3 به مجلس می‌روم اندیشناک ای عشق آتش دم بدم بر من فسونی تا قبول طبع یار افتم

4 ز یمن عشق بر وضع جهان خوش خنده‌ها کردم معاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم

1 آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم نو شد آن سلسله کهنه و آن بند قدیم

2 آمدم من به سر گریهٔ خود به که تو نیز بر سر ناز خود آیی و شکرخند قدیم

3 به وفای تو که تا روز قیامت باقیست عهد دیرین به قرار خود و سوگند قدیم

4 نخل تو یک دو ثمر داشت به خامی افتاد من و پروردن آن نخل برومند قدیم

1 ترسم در این دلهای شب از سینه آهی سرزند برقی ز دل بیرون جهد آتش به جایی درزند

2 از عهده چون آید برون گر بر زمین آمد سری آن نیمه‌های شب که او با مدعی ساغر زند

3 کوس نبرد ما مزن اندیشه کن کز خیل ما گر یک دعا تازد برون بر یک جهان لشکر زند

4 آتشفشانست این هوا ، پیرامن ما نگذری خصمی به بال خود کند مرغی که اینجا پرزند

1 ما در مقام صبر فشردیم گام خویش یک گام آن‌طرف ننهیم از مقام خویش

2 این مرغ تنگ حوصله را دانه‌ای بس است صیاد ما به دانه چه آراست دام خویش

3 فارغ نشین که حسن به هر جا که جلوه کرد مخصوص هیچکس نکند لطف عام خویش

4 دل شد کبوتر لب بامی که سد رهش سازند دور و باز نشیند به بام خویش

1 گر ریخت پر عقابی ، فر هما بماند جاوید سایهٔ او بر فرق ما بماند

2 رفت آنکه لشکری را در حمله‌ای شکستی لشکر شکن اگر رفت کشور گشا بماند

3 ماه سپهر مسند ، شد از صف کواکب مهر ستارهٔ خیل ، گردون لوا بماند

4 عباس بیک اعظم کز بار احتشامش تا انقراض عالم گردون دو تا بماند

1 کسی کز رشک من محروم از آن پیمان شکن گرید اگر در بزم او بیند مرا، بر حال من گرید

2 به بزم عیش بی دردان به جانم ، کو غم آبادی که سوزد یک طرف مجنون و یک سو کوهکن گرید

3 چه می‌پرسی حدیث درد پروردی که احوالش کسی هرگز نفهمد بسکه هنگام سخن گرید

4 نشینم من هم از اندوه و، دور از کوی او گریم غریب و دردمندی هر کجا دور از وطن گرید

1 گو جان ستان از من که من تن در بلای او دهم پیکر به خون اندر کشم جان خونبهای او دهم

2 بزم فراغ آراست دل کو بی محابا غمزه‌ای کش من ز راه چشم خود سر در سرای او دهم

3 جانی به حسرت می‌کنم بهرعیادت گو میا کی بهر حفظ جان خود تشویش پای او دهم

4 ماخولیا گر نیست این جویم چرا خونخواره‌ای کو قصد جان من کند من جان برای او دهم

1 صبرم نماند و نیست دگر تاب فرقتم خوش بر سر بهانه نشسته‌ست طاقتم

2 من مرد حملهٔ سپه هجر نیستم گیرم که استوار بود پای جرأتم

3 زندان بی در است کدورتسرای هجر من چون در این طلسم فتادم به حیرتم

4 جایز نداشته‌ست کسی هجر دائمی من مفتی مسائل کیش محبتم

1 شده‌ام سگ غزالی که نگشته رام هرگز مگسی ز انگبینش نگرفته کام هرگز

2 ز فروغ آفتابی شب خویش روز خواهم که شبی ز خانه بیرون ننهاده گام هرگز

3 هوس پیاله خوردن بودم به خردسالی که کسی نگفته پیشش ز شراب و جام هرگز

4 چو حدیث من بر آید کند آنچنان تغافل که مگر به عمر خویشم نشینده نام هرگز

1 هرکه یار ماست میل کشتن ما می‌کند جرم یاران چیست دوران این تقاضا می‌کند

2 می‌کند افشای درد عشق داغ تازه‌ام این سیه‌رو دردمندان را چه رسوا می‌کند

3 اشک هر دم پیش مردم آبرویم می‌برد چون توان گفتن که طفلی با من اینها می‌کند

4 از جنون ما تماشای خوشی خواهد شدن هر که می‌آید به کوی ما تماشا می‌کند

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی