آثار وحشی بافقی

صفحه 19 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید سر این غرور کردم که کمی درو نیاید

2 بحلی ز من اگر چه همه باد برد نامم که کسی به کوی خوبان پی آبرو نیاید

3 دل رشک پرور من همه سوخت چون نسوزد که بغیر داغ کاری ز تو تند خو نیاید

4 ز بلای چشم شوخت نگریختم ز خود هم به نگاه کن سفارش که به جستجو نیاید

1 بی رخ جان پرور جانان مرا از جان چه حظ از چنان جانی که باشد بی رخ جانان چه حظ

2 دیگر از شهرم چه خوشحالی چو آن مه پاره رفت چون ز کنعان رفت یوسف دیگر از کنعان چه حظ

3 ناامید از خدمت او جان چه کار آید مرا جان که صرف خدمت جانان نگردد زان چه حظ

4 جانب بستان چه می‌خوانی مرا ای باغبان با من آن گلپیرهن چون نیست در بستان چه حظ

1 نشانم پیش تیرش کاش تیرش بر نشان آید که پیشم از پی تیر خود آن ابرو کمان آید

2 مگوییدش حدیث کوه درد من که می‌ترسم چو گویید این سخن ناگه برآن خاطر گران آید

3 از آنم کس نمی‌پرسد که چون پرسد کسی حالم باو گویم غم دل آنقدر کز من به جان آید

4 بیا ای باد خاکم بر سر هر رهگذر افکن که دامانش بگیرم هر کجا دامن کشان آید

1 در راه عشق با دل شیدا فتاده‌ایم چندان دویده‌ایم که از پا فتاده‌ایم

2 عاشق بسی به کوی تو افتاده است لیک ما در میانهٔ همه رسوا فتاده‌ایم

3 پشت رقیب را همه قربست و منزلت مردود درگه تو همین ما فتاده‌ایم

4 ما بیکسیم و ساکن ویرانهٔ غمت دیوانه‌های طرفه به یک جا فتاده ایم

1 تو زمن پرس قدر روز وصال تشنه داند که چیست آب زلال

2 ذوق آن جستن از قفس ناگاه من شناسم نه مرغ فارغ بال

3 می‌توان مرد بهر آن هجران کش وصال تو باشد از دنبال

4 این منم، این منم به خدمت تو ای خوشم حال و ای خوشم احوال

1 با غیر دوش اینهمه گردیدنش چه بود و ز زهر چشم جانب ما دیدنش چه بود

2 آن ناز چشم کرده سر صلح اگر نداشت از دور ایستادن و خندیدنش چه بود

3 اظهار قرب اگر نه غرض بود غیر را از من ره حریم تو پرسیدنش چه بود

4 گر وعدهٔ وصال نبودش به دیگران بی وجه تند گشتن و رنجیدنش چه بود

1 می‌کشم زان تند خو گر صد تغافل می‌کند دیگری باشد کجا چندین تحمل می‌کند

2 می‌کند فریاد بلبل از کمال شوق باد غنچه گویا خنده‌ای در کار بلبل می‌کند

3 بر رخ چون زر سرشک همچو سیمم دید و گفت این گدا را بین که اظهار تجمل می‌کند

4 زلف او دل برد و کاکل در پی جانست وای کانچه با جانم نکرد آن زلف، کاکل می‌کند

1 مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش بی گنه می‌کشتیم ، اکنون گنهکارم بکش

2 تیغ بیرحمی بکش اول زبانم را ببر پس بیازار و پس از حرمان بسیارم بکش

3 جرم می‌آید زمن تا عفو می‌آید ز تو رحم را حدیست ، از حد رفت ، این بارم بکش

4 وحشیم من کشتن من اینکه رویت بنگرم روی خود بنما و از شادی دیدارم بکش

1 آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم شکرانهٔ هر سجده‌ای صد سجدهٔ دیگر کنم

2 کردم سراپا خویش را چشم از پی طی رهت کز بهر سجده بر درت خود را تمامی سرکنم

3 گوگرد احمر کی کند کار غبار راه تو این کیمیاگر باشدم خاک سیه را زر کنم

4 تو خوش به دولت خواب کن گر پاسبانی بایدت من از دعای نیم شب گردون پر از لشکر کنم

1 شمع بزم غیر شد با روی آتشناک، حیف ریخت آخر آبروی خویش را برخاک، حیف

2 روبرو بنشست با هر بی ره و رویی ، دریغ کرد بی باکانه جا در جمع هر بی باک، حیف

3 ظلم باشد اختلاط او به هر نااهل، ظلم حیف باشد بر چنان رو دیدهٔ ناپاک ، حیف

4 گر بر آید جانم از غم ، نیستی آن ، کز غلط بر زبانت بگذرد روزی کز آن غمناک حیف

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی