آثار وحشی بافقی

صفحه 21 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید خنجر پرخون به دست شیر شکاری رسید

2 بیهده ابرش نتاخت اینطرف آن ترک مست تیغ به دست اینچنین از پی کاری رسید

3 رخش دوانی ز پیش، اشک فشانی ز پی تند سواری گذشت ، غاشیه داری رسید

4 داغ جنون تازه گشت این دل پژمرده را سخت خزانی گذشت، خوب بهاری رسید

1 مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد چو گلبن رخت رنگ و بوی خویش از بوستان بندد

2 گلشن در هم شکفت آن بی مروت بین که می‌خواهد چنین فصلی در بستان به روی دوستان بندد

3 زبانم می‌سراید قصهٔ اندوه و می‌ترسم که بر هر حرف من بدگو هزاران داستان بندد

4 خدنگی خورده‌ام کاری ز شست ناز پرکاری که از ابرو گشاید تیر و تهمت بر کمان بندد

1 چرا خود را کسی در دام سد بی نسبت اندازد رود با یک جهان نا اهل طرح صحبت اندازد

2 حذر از صحبت او باش اگر خود یک نفس باشد که گر خود پادشاهی کثرت اندر حرمت اندازد

3 نگه دار آب و رنگ خویش ای یاقوت پر قیمت که بی آبی و بی رنگی خلل در قیمت اندازد

4 چو باشد باده در خم تلخی و حالی دگر دارد تصرف کردن بادیش از کیفیت اندازد

1 در راسته ناز فروشان که بتانند ماییم ونگاهی که به هیچش نستانند

2 ای عشق شدی خوار بکش ناز دو روزی کاین حسن فروشان همه قدر توندانند

3 خوبان که گهی خوانمشان عمر و گهی جان بازی مخور از من که نه عمرند و نه جانند

4 جانند بدین وجه کشان نیست وفایی عمرند از این رو که به سرعت گذرانند

1 ما را دو روزه دوری دیدار می‌کشد زهریست این که اندک و بسیار می‌کشد

2 عمرت دراز باد که ما را فراق تو خوش می‌برد به زاری و خوش زار می‌کشد

3 مجروح را جراحت و بیمار را مرض عشاق را مفارقت یار می‌کشد

4 آنجا که حسن دست به تیغ کرشمه برد اول جفا کشان وفادار می‌کشد

1 خونخواره راهی می‌روم تا خود به پایان کی رسد پایی که این ره سر کند دیگر به دامان کی رسد

2 سهل است کار پای من گو در طلب فرسوده شو این سر که من می‌بینمش لیکن به سامان کی رسد

3 گر چه توانی چاره‌ام سهل است گو دردم بکش نتوان نهادن بدعتی عاشق به درمان کی رسد

4 جانی که پرسیدی از و کرده وداع کالبد بر لب ستاده منتظر تا از تو فرمان کی رسد

1 عشق کو تا شحنهٔ حسرت به زندانم کشد انتقال عهد فارغ بالی از جانم کشد

2 بر در میخانه من خواهم که آید غمزه مست گه میانم گیرد و گاهی گریبانم کشد

3 پر نگاهی کو که چون بر دل گشاید تیر ناز از پی هم سد نگه تازد که پیکانم کشد

4 سرمه‌ای خواهم که جز یک رو نبینم ، عشق کو تا به میل آتشین در چشم گریانم کشد

1 درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گنجد خیال روی او اینجا در او اغیار کی گنجد

2 ز حرف و صوت بیرونست راز عشق من با او رموز عشق وجدانیست در گفتار کی گنجد

3 من و آزردگی از عشق او حاشا معاذلله دلی کز مهر پر باشد در او آزار کی گنجد

4 به رطل بخت یک خمخانه می ساقی که بر لب نه به ظرف تنگ من این بادهٔ بسیار کی گنجد

1 دلم خود را به نیش غمزه‌ای افکار می‌خواهد شکایت دارد از آسودگی، آزار می‌خواهد

2 بلا اینست کاین دل بهر ناز و عشوه می‌میرد ز نیکویان نه تنها خوبی رخسار می‌خواهد

3 دل از دستی بدر بردن نباشد کار هر چشمی نگاه پر تصرف غمزه پر کار می‌خواهد

4 بود آهو که صیادش به یک تیر افکند در خون دلی را صید کردن کوشش بسیار می‌خواهد

1 جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد مرا تا چون برون آرد که پر غوغا درون آمد

2 که دارد باطل السحری که بر بازوی جان بندم که جادوی قدیمی بر سر سحر و فسون آمد

3 ندانم چون شود انجام مجلس کان حریف افکن میی افکند در ساغر کزان می بوی خون آمد

4 سپر انداختیم اینست اگر چین خم ابرو که زور این کمان از بازوی طاقت فزون آمد

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی