آثار وحشی بافقی

صفحه 8 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 بازم زبان شکر به جنبش درآمدست نیشکر امید ز باغم بر آمدست

2 آن دولتی که می‌طلبیدیم در به در پرسیده راه خانه و خود بر در آمدست

3 ای سینه زنگ بسته دلی داشتی کجاست آیینه‌ات بیار که روشنگر آمدست

4 تا بامداد کوس بشارت زدیم دوش غم را ازین شکست که بر لشکر آمدست

1 نرخ بالا کن متاع غمزهٔ غماز را شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را

2 پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست مردم بی‌امتیاز و عاشق ممتاز را

3 صید بندانت مبادا طعن نادانی زنند بهر صید پشه، بند از پای بگشا باز را

4 انگبین دام مگس کردن ز شیرین پیشه‌ایست برگذر نه دام، مرغ آسمان پرواز را

1 مریض عشق اگر سد بود علاج یکیست مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکیست

2 تمام در طلب وصل و وصل می‌طلبیم اگر یکیم و اگر سد که احتیاج یکیست

3 اگر چه مانده اسیر است همچنان خوش باش که منتهای ره کاروان حاج یکیست

4 فریب تاج مرصع مده به سربازان که ترک سر بر این جمع و ننگ تاج یکیست

1 از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما خنجر به جای برگ برآرد درخت ما

2 الماس ریزه شد نمک سودهٔ حکیم در زخم بستن جگر لخت لخت ما

3 با اینهمه خجالت و ذلت که می‌کشم از هم فرو نریخت زهی روی سخت ما

4 زورق گران و لجه خطرناک و موج صعب ای ناخدا نخست بینداز رخت ما

1 همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چیست خود چه کردم با تو چندین خشم و ناز از بهر چیست

2 باز با من هر زمانش خشم و نازی دیگر است خشم و ناز او نمی‌دانم که باز از بهر چیست

3 از نیاز عاشقان بی‌نیاز است اینهمه عاشقان را اینهمه عجز و نیاز از بهر چیست

4 مجلسی خواهم که پیشت گیریم و سوزم چو شمع بر زبان آرم که این سوز و گداز از بهر چیست

1 سوزِ تبِ فراقِ تو درمان‌پذیر نیست تا زنده‌ام چو شمع از اینم گزیر نیست

2 هر درد را که می‌نگری هست چاره‌ای دردِ محبت است که درمان‌پذیر نیست

3 هیچ از دلِ رمیدهٔ ما کس نشان نداد پیدا نشد عجب که به دامی اسیر نیست

4 بر من کمان مکش که از آن غمزه‌ام هلاک بازو مساز رنجه که حاجت به تیر نیست

1 دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد زبان کز شکوه‌ام پر زهر بود اکنون شکر دارد

2 دگر راه کدامین کاروان صبر خواهد زد که چشمش سد نگهبان در کمینگاه نظر دارد

3 به یک صحبت که با او داشت دل کز من بحل بادا دگر نامد ز من یادش بلی صحبت اثر دارد

4 دعاهای سحر گویند می‌دارد اثر آری اثر می‌دارد اما کی شب عاشق سحر دارد

1 وقت برقع ز رخ کشیدن نیست رخ بپوشان که تاب دیدن نیست

2 بر من خسته بین و تند مران که مرا قوت دویدن نیست

3 با که گویم غمت که در مجلس زهرهٔ گفتن وشنیدن نیست

4 من خود از حیرت تو خاموشم حاجت منع و لب گزیدن نیست

1 از پی بهبود درد ما دوا سودی نداشت هر که شد بیمار درد عشق بهبودی نداشت

2 بود روزی آن عنایتها که باما می‌نمود خوش نمودی داشت اما آنچنان بودی نداشت

3 دوش کامد با رقیبان مست و خنجر می‌کشید غیر قصد کشتن ما هیچ مقصودی نداشت

4 عشق غالب گشت اگر در بزم او آهی زدم کی فروزان گشت جایی کآتشی دودی نداشت

1 می‌توانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست امتحان صبر خود کردم شکیبایم هست

2 حفظ ناموس تو منظور است می‌دانی تو هم ورنه سد تقریب خوب از بهر رسواییم هست

3 سوی تو گویم نخواهد آمد اما می‌شنو ایستاده بر در دل سد تقاضاییم هست

4 نی همین داد تغافل می‌دهد خود رای من اندکی هم در مقام رشک فرماییم هست

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی