آثار وحشی بافقی

صفحه 7 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است بر حذر باش در این راه که سر در خطر است

2 پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است

3 چه کنم با دل خودکام بلا دوست که او میرود بیشتر آنجا که بلا بی‌سپر است

4 شمع سرگرم به تاج سرخویش است چرا با چنین زندگیی کز سر شب تا سحر است

1 اینست کزو رخنه به کاشانهٔ من شد تاراجگر خانهٔ ویرانه من شد

2 اینست که می‌ریخت به پیمانهٔ اغیار خون ریخت چو دور من و پیمانهٔ من شد

3 اینست که چشم تر من ابر بلا ساخت سیل آمد و بنیاد کن خانهٔ من شد

4 اینست که چون دید پریشانی من ، گفت : وحشی مگر اینست که دیوانهٔ من شد

1 بار فراق بستم و ، جز پای خویش را کردم وداع جملهٔ اعضای خویش را

2 گویی هزار بند گران پاره می‌کنم هر گام پای بادیه پیمای خویش را

3 در زیر پای رفتنم الماس پاره ساخت هجر تو سنگریزهٔ صحرای خویش را

4 هر جا روم ز کوی تو سر بر زمین زنم نفرین کنم ارادهٔ بیجای خویش را

1 ناز برگیرد کمان در وقت ترکش بستنت فتنه پاکوبان شود هنگام ابرش جستنت

2 لاله آتشناک رویاند ز آب و خاک دشت ز آب خوی رخساره از گرد سواری شستنت

3 پیش دست و قبضه‌ات میرم که خوش مردم کش است در کمان ناز تیر دلبری پیوستنت

4 تا چه آتشها کند بر هر سر کویی بلند شوخی طبع تو و یک جا دمی نشستنت

1 مشورت با غمزه چشمت را پیِ تسخیرِ کیست باز این تدبیر بهرِ جانِ بی‌تدبیرِ کیست

2 دستِ یاري کـآستین مالیده جیبِ ما گرفت جیبِ ما بگذاشت، تا دیگر گریبان‌گیرِ کیست

3 ای خدنگِ غمزه ضایع کن به ما هم ناوکی تا بداند جانِ ما آماجگاهِ تیرِ کیست

4 این غرورِ ناز یاد از بندیِ نو می‌دهد حسن را در دستِ استغنا سرِ زنجیرِ کیست

1 ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب وصیت می‌کنم باشید از من با خبر امشب

2 مباشید ای رفیقان امشب ِ دیگر ز من غافل که از بزم شما خواهیم بردن درد سر امشب

3 مگر در من نشان مرگ ظاهر شد که می‌بینم رفیقان را نهانی آستین بر چشم تر امشب

4 مکن دوری خدا را از سر بالینم ای همدم که من خود را نمی‌بینم چو شبهای دگر امشب

1 هنوز عاشقی‌و دلرباییی نشدست هنوز زوری و زور آزماییی نشدست

2 هنوز نیست مشخص که دل چه پیش کسیست هنوز مبحث قید و رهاییی نشدست

3 دل ایستاده به دریوزهٔ کرشمه، ولی هنوز فرصت عرض گداییی نشدست

4 ز اختلاط تو امروز یافتم سد چیز عجب که داعیهٔ بیوفاییی نشدست

1 هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد که باشم من که بار خاطر یاری ز من باشد

2 گذاریدم همانجایی که میرم بر مداریدم نمی‌خواهم که بر دوش کسی باری ز من باشد

3 حلالی خواستم از جمله یاران قاتل من کو که خواهم عذر او گر گاهش آزاری ز من باشد

4 ز اشک ناامیدی برد مژگان آب و می‌ترسم که ناگه بر سر راه کسی خاری ز من باشد

1 مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب

2 گریه بس کرده‌ام ای جغد نشین فارغ بال که خطر نیست در این خانه ز سیلاب امشب

3 دورم از خاک در یار و ، به مردن نزدیک چون کنم چارهٔ من چیست در این باب امشب

4 بسکه در مجلس ما رفت سخن ز آتش شوق نفسی گرم نشد دیدهٔ احباب امشب

1 هرگزم یارب از آن دیدار مهجوری مباد این نگاه دور را از روی او دوری مباد

2 من کجا و رخصت آن بزم دانم جای خویش دیگران هم رخصت ار خواهند دستوری مباد

3 هر مرض کز عشق پیش آمد علاجش بر منست لیک جانم را ز درد رشک و رنجوری مباد

4 چشم غارت کرده را صعب است از دیدار دوخت هیچ عاشق را الهی هرگز این کوری مباد

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی