به جور، ترک محبت خلاف عادت از وحشی بافقی غزل 49
1. به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست
وفا مصاحب دیرینهٔ محبت ماست
...
1. به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست
وفا مصاحب دیرینهٔ محبت ماست
...
1. گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست
سگ طالع شومش کیست که همصحبت تست
...
1. بهر دلم که درد کش و داغدار تست
داروی صبر باید و آن در دیار تست
...
1. وداع جان و تنم استماع رفتن تست
مرو که گر بروی خون من به گردن تست
...
1. بگذشت دورِ یوسف و دورانِ حُسنِ تو ست
هر مصرِ دل که هست به فرمانِ حسنِ تو ست
...
1. ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست
بر سینه چنان خورد که از جوشن جان جست
...
1. بگذران دانسته از ما
گر ادایی سر زدهست
بوده نادانسته گر از
ما خطایی سر زدهست
...
1. از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست
زخمهای تیغ استغنا جراحتها شدست
...
1. هنوز عاشقیو دلرباییی نشدست
هنوز زوری و زور آزماییی نشدست
...
1. بازم زبان شکر به جنبش درآمدست
نیشکر امید ز باغم بر آمدست
...
1. خوش صیدِ غافلی به سر تیر آمدهست
زه کن کمانِ ناز که نخجیر آمدهست
...
1. ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدست
ذرهای در سایهٔ خورشید تابان آمدست
...