آثار وحشی بافقی

صفحه 5 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 عتاب اگر چه همان در مقام خونریز است ولیک تیغ تغافل نه آنچنان تیز است

2 دلیریی که دلم کرد و می‌زند در صلح به اعتماد نگه‌های رغبت آمیز است

3 مریض طفل مزاجند عاشقان ورنه علاج رنج تغافل دو روز پرهیز است

4 شدیم مات به شطرنج غایبانهٔ تو به ما بخند که خوش بازیت به انگیز است

1 طراز سبزهٔ بر گلشن عذار خوش است معین است که گلشن به نوبهار خوش است

2 چه خوش بود طرف روی یار از خط سبز بلی چو سبزه دمد طرف لاله زار خوش است

3 اگر چه خوش نبود در نظر غبار ولی گر از خط تو بود در نظر غبار خوش است

4 به بوی مشک جراحت شود فزون و مرا جراحت دل از آن خط مشکبار خوش است

1 خوار می‌کن ، زار می‌کش، منتت بر جان ماست خواری ظاهر گواه عزت پنهان ماست

2 چشم ظاهر بین بر آزار است وای ار بنگرد این گلستانها که پنهان زیر خارستان ماست

3 ترک ما کردی و مهر و لطف بیعت با تو کرد ناز و استغنا ولی هم عهد و هم پیمان ماست

4 بی رضای ماست سویت آمدن از ما مرنج این نه جرم ما گناه پای نافرمان ماست

1 امروز ناز عذر جفاهای رفته خواست عذری که او نخواست، تبسم ، نهفته خواست

2 من بندهٔ نگه که به سد شرح و بسط گفت حرف عنایتی که تبسم، نگفته خواست

3 از نوک غمزه سفته شد و خوب سفته شد درهای راز هم که نگاهش نسفته خواست

4 لطف آمد و تلافی سد ساله می‌کند خشم ارچه کرد هر چه در این یک دو هفته خواست

1 یار ما بی رحم یاری بوده است عشق او با صعب کاری بوده است

2 لطف او نسبت به من این یک دو سال گر شماری یک دوباری بوده است

3 تا به غایت ما هنر پنداشتیم عاشقی خود عیب و عاری بوده است

4 لیلی و مجنون به هم می‌بوده‌اند پیش ازین خوش روزگاری بوده است

1 ابر است و اعتدال هوای خزانی است ساقی بیا که وقت می ارغوانی است

2 در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان روز قدح کشیدن و عیش نهانی است

3 ساقی بیا و جام می مشکبو بیار این دم که باد صبح به عنبر فشانی است

4 می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست چیزی که نیست صحبت یاران جانی است

1 در دل همان محبت پیشینه باقی است آن دوستی که بود در این سینه باقی است

2 باز آ و حسن جلوه ده و عرض ناز کن کان دل که بود صاف چو آیینه باقی است

3 از ما فروتنی‌ست بکش تیغ انتقام بر خاطر شریفت اگر کینه باقی است

4 نقدینه وفاست همان بر عیار خویش قفلی که بود بر در گنجینه باقی است

1 ترک من تیغ به کف ، بر زده دامن برخاست جان فدایش که به خون ریختن من برخاست

2 می‌کشیدند ملایک همه چون سرمه به چشم هر غباری که ترا از سم توسن برخاست

3 خرمن مشک چو بر دور مهت ظاهر شد دود از جان من سوخته خرمن برخاست

4 وحشی سوخته را بستر سنجاب نمود هر سحرگه که ز خاکستر گلشن برخاست

1 به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست وفا مصاحب دیرینهٔ محبت ماست

2 تو و خلاف مروت خدا نگه دارد به ما جفای تو از بخت بی مروت ماست

3 بسا گدا به شهان نرد عشق باخته‌اند به ما مخند که این رسم بد نه بدعت ماست

4 به دیگری نگذاریم ، مرده‌ایم مگر نشان تیر تغافل شدن که خدمت ماست

1 گرد آن خانه بگردم که در او خلوت تست سگ طالع شومش کیست که همصحبت تست

2 چشم ما را نرسد بیشتر از بام و دری ای خوشا دولت آن دیده که برطلعت تست

3 وه چه بامست که جاروب کشش دیدهٔ من جان من بندهٔ آن پای که در خدمت تست

4 همه بر بادهٔ رشکیست که در جام منست قهقه شیشه که در انجمن عشرت تست

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی