آثار وحشی بافقی

صفحه 3 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 کس نزد هرگز در غمخانهٔ اهل وفا گر بدو گویند بر در ، کیست گوید آشنا

2 چیست باز این زود رفتن یا چنین دیر آمدن بعد عمری کامدی بنشین زمانی پیش ما

3 چون نمی‌آید به ساحل غرقهٔ دریای عشق می‌زند بیهوده از بهر چه چندین دست و پا

4 گفته‌ای هر جا که می‌بینم فلان را می‌کشم خوش نویدی داده‌ای اما نمی‌آری بجا

1 سد حیف از محبت بیش از قیاس ما با بیوفای حق وفا ناشناس ما

2 بودی به راه سیل بسی به که راه او طرح بنای عشق محبت اساس ما

3 عیبش کنند ناگه و باشد به جای خویش گو دور دار اطلس خویش از پلاس ما

4 ما را به دست رشک مده خود بکش به جور اینست از مروت تو التماس ما

1 بسیار گرم پیش منه در هلاک ما اندیشه کن ز حال دل دردناک ما

2 زهر ندامتی‌ست که بردیم زیر خاک این سبزه‌ای که سر زده از روی خاک ما

3 مغرور حسن خود مشو و قصد ما مکن کاین حسن تست از اثر عشق پاک ما

4 بیرون دویده‌ایم ز محنت سرای غم معلوم می‌شود ز گریبان چاک ما

1 از کاه ، کهربا بگریزد به بخت ما خنجر به جای برگ برآرد درخت ما

2 الماس ریزه شد نمک سودهٔ حکیم در زخم بستن جگر لخت لخت ما

3 با اینهمه خجالت و ذلت که می‌کشم از هم فرو نریخت زهی روی سخت ما

4 زورق گران و لجه خطرناک و موج صعب ای ناخدا نخست بینداز رخت ما

1 ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما ما را ز درد کشته و غافل ز درد ما

2 از تیغ بی ملاحظهٔ آه ما بترس اولیست اینکه کس نشود هم نبرد ما

3 در آه ما نهفته خزان و بهار حسن تأثیرهاست با نفس گرم و سرد ما

4 رخش اینچنین متاز که پیش از تو دیگری کردست اینچنین و ندیدست گرد ما

1 دلم را بود از آن پیمان‌گسل امید یاری‌ها به نومیدی کشید آخر همه امیدواری‌ها

2 رقیبان را ز وصل خویش تا کی معتبر سازی مکن جانا که هست این موجب بی‌اعتباری‌ها

3 به اغیار از تو این گرم‌اختلاطی‌ها که من دیدم عجب نبود اگر چون شمع دارم اشکباری‌ها

4 به سد خواری مرا کشتی وفاداری همین باشد نکردی هیچ تقصیر، از تو دارم شرمساری‌ها

1 پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو چون حباب گر سبک روحی توانی خیمه زد بر روی آب

2 خودنمایی کی کند آن کس که واصل شد به دوست چون نماید مه چو گردد متصل با آفتاب

3 کی دهد در جلوه گاه دوست عاشق راه غیر دم مزن از عشق اگر ره می‌دهی بر دیده خواب

4 نیست بر ذرات یکسان پرتو خورشید فیض لیک باید جوهر قابل که گردد لعل ناب

1 قصهٔ می خوردن شبها و گشت ماهتاب هم حریفان تو می‌گویند پیش از آفتاب

2 آگهم از طرح صحبت تا شمار نقل بزم گر نسازم یک به یک خاطر نشانت بی حساب

3 مجلسی داری و ساغر می‌کشی تا نیمشب روز پنداری نمی‌بینیم چشم نیمخواب

4 باده گر بر خاک ریزی به که در جام رقیب می‌خورد با او کسی حیف از تو و حیف از شراب

1 شد یار به اغیار دل آزار مصاحب دیدی که چه شد با چه کسان یار مصاحب

2 رنگین شدن بزم من از یار محال است زین گونه که گردیده به اغیار مصاحب

3 من رند گدا پیشه و او پادشه حسن با همچو منی کی شود از عار مصاحب

4 یکباره چرا قطع نظر می‌کنی از ما بودیم نه آخر به تو یکبار مصاحب

1 گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب چو شیدایی ببیند هیچ یاد ما کند یا رب

2 گرفتم کان مسافر نامه سوی من روان سازد چسان قاصد من گمنام را پیدا کند یا رب

3 به آه و نالهٔ شبها اسیرم کرد و فارغ شد چرا با تیره روز خود کسی اینها کند یا رب

4 به بازار جنون افتاد وحشی بی سر زلفش بد افتادست کارش، ترک این سودا کند یا رب

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی