ای سرخ گشته از تو به خون روی از وحشی بافقی غزل 25
1. ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما
ما را ز درد کشته و غافل ز درد ما
...
1. ای سرخ گشته از تو به خون روی زرد ما
ما را ز درد کشته و غافل ز درد ما
...
1. دلم را بود از آن پیمانگسل امید یاریها
به نومیدی کشید آخر همه امیدواریها
...
1. پاک ساز از غیر دل ، وز خود تهی شو چون حباب
گر سبک روحی توانی خیمه زد بر روی آب
...
1. قصهٔ می خوردن شبها و گشت ماهتاب
هم حریفان تو میگویند پیش از آفتاب
...
1. شد یار به اغیار دل آزار مصاحب
دیدی که چه شد با چه کسان یار مصاحب
...
1. گهی از مهر یاد عاشق شیدا کند یا رب
چو شیدایی ببیند هیچ یاد ما کند یا رب
...
1. مژدهٔ وصل توام ساخته بیتاب امشب
نیست از شادی دیدار مرا خواب امشب
...
1. ز شبهای دگر دارم تب غم بیشتر امشب
وصیت میکنم باشید از من با خبر امشب
...
1. کسی خود جان نبرد از شیوهٔ چشم فسون سازت
دگر قصد که داری ای جهانی کشتهٔ نازت
...
1. این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست
آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست
...
1. یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاست
خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست
...
1. لطفِ پنهانی او در حقِ من بسیار است
گر بهظاهر سخنش نیست سخن بسیار است
...