آثار وحشی بافقی

صفحه 3 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت آتش به جای آب ز چشمم فشاند و رفت

2 آمد چو باد و مضطربم کرد همچو برق وز آتشم زبانه به گردون رساند و رفت

3 برخاستم که دست دعایی برآورم دشنام داد و راه دگر کرد و راند و رفت

4 از پی دویدمش که عنان گیریی کنم افراشت تازیانه و مرکب جهاند و رفت

1 جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد لطفی که از این پیش به ما داشت ندارد

2 رحمی که به این غمزده‌اش بود نماندست لطفی که به این بی سرو پا داشت ندارد

3 آن پادشه حسن ندانم چه خطا دید کان لطف که نسبت به گدا داشت ندارد

4 گر یار خبردار شود از غم عاشق جوری که به این قوم روا داشت ندارد

1 شد یار به اغیار دل آزار مصاحب دیدی که چه شد با چه کسان یار مصاحب

2 رنگین شدن بزم من از یار محال است زین گونه که گردیده به اغیار مصاحب

3 من رند گدا پیشه و او پادشه حسن با همچو منی کی شود از عار مصاحب

4 یکباره چرا قطع نظر می‌کنی از ما بودیم نه آخر به تو یکبار مصاحب

1 کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را نهاده کار صعبی پیش، صبر بند فرسا را

2 توام سررشته داری، گر پرم سوی تو معذورم که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را

3 من از کافرنهادیهای عشق ، این رشک می‌بینم که با یعقوب هم خصمی بود جان زلیخا را

4 به گنجشگان میالا دام خود، خواهم چنان باشی که استغنا زنی ، گر بینی اندر دام ، عنقا را

1 عاشقِ یکرنگ را یارِ وفادار هست بندهٔ شایسته نیست ورنه خریدار هست

2 می‌رسدت ای پسر بر همه‌کس ناز کن حسن و جمالِ تو را نازِ تو در کار هست

3 گرچه لبت می‌دهد مژدهٔ حلوای صبح مانده همان زهرِ چشم تلخیِ گفتار هست

4 لازمهٔ عاشقی ست رفتن و دیدن ز دور ورنه ز نزدیک هم رخصتِ دیدار هست

1 به جور، ترک محبت خلاف عادت ماست وفا مصاحب دیرینهٔ محبت ماست

2 تو و خلاف مروت خدا نگه دارد به ما جفای تو از بخت بی مروت ماست

3 بسا گدا به شهان نرد عشق باخته‌اند به ما مخند که این رسم بد نه بدعت ماست

4 به دیگری نگذاریم ، مرده‌ایم مگر نشان تیر تغافل شدن که خدمت ماست

1 از عرض نیازم چه بلا بی‌خبرش داشت آن ناز نگه‌دزد که پاس نظرش داشت

2 فریاد که هر طایر فرخنده که دیدم صیاد ز مرغان دگر بسته‌ترش داشت

3 بلبل گله می‌کرد ز گل دوش به صد رنگ گل بود که هر دم به زبان دگرش داشت

4 این عشق بلایی‌ست، شنیدی که چه‌ها دید یعقوب که دل در کف مهر پسرش داشت

1 بهر دلم که درد کش و داغدار تست داروی صبر باید و آن در دیار تست

2 یک بار نام من به غلط بر زبان نراند ما را شکایت از قلم مشکبار تست

3 بر پاره کاغذی دو سه مدی توان کشید دشنام و هر چه هست غرض یادگار تست

4 تو بی‌وفا چه باز فراموش پیشه‌ای بیچاره آن اسیر که امیدوار تست

1 چه گویمت که چه با جانم اشتیاق نکرد چه کارها که به فرمودهٔ فراق نکرد

2 زمانه وصل ترا سد سبب مهیا ساخت ولی چه سود که اقبالم اتفاق نکرد

3 هزار نقش وفاقم نمود ظاهر بخت ولیک باطن خود ساده از نفاق نکرد

4 کلید دار عنایت وسیله‌ها انگیخت ولیک بخت بدم با تو هم وثاق نکرد

1 دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد

2 من و زخم تیز دستی که زد آنچنان به تیغم که سرم فتاده برخاک و تنم خبر ندارد

3 همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد

4 ز لبی چنان که بارد شکرش ز شکرستان همه زهر دارد اما چه کند شکر ندارد

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی