آثار وحشی بافقی

صفحه 27 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 مستغنی است از همه عالم گدای عشق ما و گدایی در دولتسرای عشق

2 عشق و اساس عشق نهادند بر دوام یعنی خلل پذیر نگردد بنای عشق

3 آنها که نام آب بقا وضع کرده‌اند گفتند نکته‌ای ز دوام و بقای عشق

4 گو خاک تیره زر کن و سنگ سیاه سیم آنکس که یافت آگهی از کیمیای عشق

1 مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ رو که ما را به تو من بعد نه صلح است و نه جنگ

2 غمزه گو ناوک خود بیهده زن پس مفکن که دل و جان دگر ساختم از آهن و سنگ

3 عذرم این بس اگر از کوی تو رفتم که نماند نام نیکی که توانم بدلش ساخت به ننگ

4 بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد که دو روزیست وفاداری یاران دو رنگ

1 تو زمن پرس قدر روز وصال تشنه داند که چیست آب زلال

2 ذوق آن جستن از قفس ناگاه من شناسم نه مرغ فارغ بال

3 می‌توان مرد بهر آن هجران کش وصال تو باشد از دنبال

4 این منم، این منم به خدمت تو ای خوشم حال و ای خوشم احوال

1 کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم زهر خند است این که پنداری تبسم می‌کنم

2 در میان اشک شادی گم شدم روز وصال اینچنین روزی که دیدم خویش را گم می‌کنم

3 با من آواره مردم تا به کشتن همرهند من نمی‌دانم چه بی‌راهی به مردم می‌کنم

4 چهره پرخاکستر از گلخن برون خواهم دوید هر چه خواهد کوهکن تا من تظلم می‌کنم

1 دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم در هم شکست بند و در بند خانه هم

2 برخاست باد شرطه و زورق درست ماند از موج خیز رستم و دیدم کرانه هم

3 آن مرغ جغد شیوه که سوی تو می‌پرید بال و پرش بسوختم و آشیانه هم

4 گر دیگر از پی تو دوم داد من بده مهمیز کن سمند و بزن تازیانه هم

1 تا چند به غمخانهٔ حسرت بنشینم وقتست که با یار به عشرت بنشینم

2 بی طاقتیم در ره او می‌رود از حد کو صبر که در گوشهٔ طاقت بنشینم

3 تا چند روم از پی او بند کنیدم باشد که زمانی به فراغت بنشینم

4 داغ تو مرا شمع صفت سوخت کجایی مگذار که با اشک ندامت بنشینم

1 برزن ای دل دامن کوشش که کاری کرده‌ام باز خود را هرزه گرد رهگذاری کرده‌ام

2 گشته پایم راز دار طول و عرض کوچه‌ای چشم را جاسوس راه انتظاری کرده ام

3 می‌کنم پنهان ز خود اما گلم خواهد شکفت کز دل خود فهم اندک خار خاری کرده‌ام

4 آب در پیمانه گردانیده‌ام زین درد بیش در سبوی خود شراب خوشگواری کرده‌ام

1 هر خون که تو دادی چو می ناب کشیدیم زهر تو به سد رغبت جلاب کشیدیم

2 این باب محبت همه اشکال دقیقست ما زحمت بسیار در این باب کشیدیم

3 دوش از طرف بام کسی پرتو مه تافت از ظلمت شب رخت به مهتاب کشیدیم

4 گر آهن بگداخته در بوتهٔ ما ریخت گشتیم سراپا لب و چون آب کشیدیم

1 سحر کجاست که فراش جلوه‌گاه توام نشسته بر سر ره دیده‌بان راه توام

2 هنوز خفته چو بخت منند خلق که من برون دویده ز شوق رخ چو ماه توام

3 من آن گدای حریصم که صبح نیست هنوز که ایستاده به دریوزه نگاه توام

4 مرا تو اول شب رانده‌ای به خواری ومن سحر خود آمده‌ام باز و عذر خواه توام

1 ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

2 دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم

3 رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم

4 کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی