آثار وحشی بافقی

صفحه 26 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 ز عشق من به تو اغیار بدگمان شده‌اند کرشمه‌های نهان را نگاهبان شده‌اند

2 حمایتی که حریفان بزم در بد من تمام متفق و جمله همزبان شده‌اند

3 عجب که بادهٔ رشکی نمی‌رود در جام که سخت مجلسیان تو سرگران شده‌اند

4 رقابت است که چو در دلی به کینه نشست کسی ندید که من بعد مهربان شده‌اند

1 چرا ستمگر من با کسی جفا نکند جفای او همه کس می‌کشد چرا نکند

2 فغان ز سنگدل من که خون سد مظلوم به ظلم ریزد و اندیشه از خدا نکند

3 چه غصه‌ها که نخوردم ز آشنایی تو خدا ترا به کسی یارب آشنا نکند

4 کدام سنگدل از درد من خبر دارد که با وجود دل سخت گریه‌ها نکند

1 اغیار را آسان کشد عاشق چو ترک جان کند هر کس که از جان بگذرد بسیار خون آسان کند

2 ای دل به راه سیل غم جان را چه غمخواری کنی این خانهٔ اندوه را بگذار تا ویران کند

3 جان صرف پرکاری که او چون رو به بازار آورد بازار خوبان بشکند نرخ بلا ارزان کند

4 از بی سر و سامانیم یاران نصیحت تا به کی او می‌گذارد تا کسی فکر سرو سامان کند

1 مستغنی است از همه عالم گدای عشق ما و گدایی در دولتسرای عشق

2 عشق و اساس عشق نهادند بر دوام یعنی خلل پذیر نگردد بنای عشق

3 آنها که نام آب بقا وضع کرده‌اند گفتند نکته‌ای ز دوام و بقای عشق

4 گو خاک تیره زر کن و سنگ سیاه سیم آنکس که یافت آگهی از کیمیای عشق

1 این بس که تماشایی بستان تو باشم مرغ سر دیوار گلستان تو باشم

2 کافیست همین بهره‌ام از مائدهٔ وصل کز دور مگس ران سر خوان تو باشم

3 این منصب من بس که چو رخش تو شود زین جاروب کش عرصهٔ جولان تو باشم

4 خواهم که شود دست سراپای وجودم در شغل عنان گیری یکران تو باشم

1 در آغاز محبت گر وفا کردی چه می‌کردم دل من برده بنیاد جفا کردی چه می‌کردم

2 هنوزم مبتلا نا کرده کشت از تیغ استغنا دلم را گر به لطفی مبتلا کردی چه می‌کردم

3 نگار آشنا کش دلبر بیگانه سوز من مرا با خویشتن گر آشنا کردی چه می‌کردم

4 بجز جور و جفا کردی نکرد آن مه بحمداله اگر بعد از وفا این کارها کردی چه می‌کردم

1 هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد چشمم به کف پای کسی سوده نگردد

2 آلوده نیم چون دگران این هنرم هست کز صحبت من هیچکس آلوده نگردد

3 پروانه‌ام و عادت من سوختن خویش تا پاک نسوزم دلم آسوده نگردد

4 با بلهوس از پاکی دامان تو گفتم تا باز به دنبال تو بیهوده نگردد

1 کی اهل دل به کام خود از دوستان برند تا کارشان به جان نرسد کی ز جان برند

2 از ما برید یار به اندک حکایتی چندان نبود این که ز هم دوستان برند

3 شد گرم تا شنید ز ما سوز دل چو شمع آه این چه حرف بود که ما را زبان برند

4 آنکس که گشت باعث سوز فراق ما یارب سرش به مجلس او شمعسان برند

1 که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید کلاه کج نهد و بر سر گذر بدر آید

2 رسید بار دگر بار حسن حکم چه باشد دگر که از نظر افتد که باز در نظر آید

3 ز سوی مصر به کنعان عجب رهیست که باشد هنوز قافله درمصر و نامه و خبر آید

4 کمینه خاصیت عشق جذبه‌ایست که کس را ز هر دری که برانند بیش ، بیشتر آید

1 مغرور کسی به که درت جا نکند کس وصلی که محالست تمنا نکند کس

2 نی یوسف مصری تو که در بیع کس آیی بیعانهٔ جان چیست که سودا نکند کس

3 روشن نکند چشم کس این طرفه عزیزیست همچشمی یعقوب و زلیخا نکند کس

4 مرغ دل ما کیست اگر دامگه اینست سیمرغ به دام افتد و پروا نکند کس

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی