آثار وحشی بافقی

صفحه 24 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز نگهش قاصد سد لطف نهانست امروز

2 حسنش آنست ولی خود نه همانست بلی بودی آفت دل ، راحت جانست امروز

3 روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز

4 شرح رازی که میان من و او خواهد بود بیش از حوصلهٔ نطق و بیانست امروز

1 ای دل بی جرم زندانی، تو در بندی هنوز آرزو کردت به این حال آرزومندی هنوز

2 کوه اگر بودی ز جا رفتی بنازم حوصله اینهمه آزردگی داری و خرسندی هنوز

3 وقت نامد کز جنون این بند از هم بگسلی اله اله ، بسته آن سست پیوندی هنوز

4 با همه خدمت چه بودی گر پذیرفتی ترا شرم بادت زین غلامی، بی خداوندی هنوز

1 وه که دامن می‌کشد آن سرو ناز از من هنوز ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز

2 ناز بر من کن که نازت می‌کشم تا زنده‌ام نیم‌جانی هست و می‌آید نیاز از من هنوز

3 آنچنان جانبازیی کردم به راه او که خلق سال‌ها بگذشت و می‌گویند باز از من هنوز

4 سوختم سد بار پیش او سراپا همچو شمع پرسد اکنون باعث سوز و گداز از من هنوز

1 گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنوز می‌نمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز

2 باورش می‌آید از من دعوی وارستگی خود نمی‌داند که چون آورده در دامم هنوز

3 اول عشق و مرا سد نقش حیرت در ضمیر این خود آغاز است تا خود چیست انجامم هنوز

4 من به سد لطف از تو ناخرسند و محروم این زمان از لبت آورده سد پیغام دشنامم هنوز

1 هست از رویت مرا سد گونه حیرانی هنوز وز سر زلف تو انواع پریشانی هنوز

2 سوخت دل از داغ و داغم بار جانسوز آنچنان جان بر آمد از غم و غم همدم جانی هنوز

3 ای که گویی پیش او اظهار درد خویش کن خوب می‌گویی ولی او را نمی‌دانی هنوز

4 گرچه عمری شد که کشت از درد استغنا مرا در رخش پیداست آثار پشیمانی هنوز

1 شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس از کسان یک بار حال ناتوان خود بپرس

2 شب به کویت مردمان را نیست خواب از دیده‌ام گر زمن باور نداری از سگان خود بپرس

3 شرح دردم از زبان غیر پرسیدن چرا می‌کنی چون لطف باری از زبان خود بپرس

4 دور از آن کو تا به کی باشی دلا بی خان ومان این چه اوقاتست راه خان و مان خود بپرس

1 مغرور کسی به که درت جا نکند کس وصلی که محالست تمنا نکند کس

2 نی یوسف مصری تو که در بیع کس آیی بیعانهٔ جان چیست که سودا نکند کس

3 روشن نکند چشم کس این طرفه عزیزیست همچشمی یعقوب و زلیخا نکند کس

4 مرغ دل ما کیست اگر دامگه اینست سیمرغ به دام افتد و پروا نکند کس

1 ای دل به بند دوری او جاودانه باش ای صبر پاسبان در بند خانه باش

2 ای سر به خاک تنگ فرو رو ، ترا که گفت در بند کسر حرمت این آستانه باش

3 هرگز میان عاشق و معشوق بعد نیست سد ساله راه فاصله گو در میانه باش

4 سد دوزخم زبانه کشد عشق خود یکیست گو یک زبان بر سر آمد سد زبانه باش

1 عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش چند گه با یار بودی، چند گه بی یار باش

2 شوق می‌گوید که آسان نیست بی او زیستن صبر می‌گوید که باکی نیست گو دشوار باش

3 وصل خواری بر دهد ای طایر بستان پرست گلستان خواهی قفس، مستغنی از گلزار باش

4 وصل اگر اینست و ذوقش این که من دریافتم گر ز حرمانت بسوزد هجر منت دار باش

1 تن اگر نبود ز نزدکان چو شد گو دور باش دیده در وصل است پا از بزم گو مهجور باش

2 در نگاهی کان به هر ماهی کنی آنهم ز دور سهل باشد گو عنایت گونه منظور باش

3 یک نگاه لطف از چشم تو ما را می‌رسد گو کسی کاین نیز نتواند که بیند کور باش

4 بزم بدمستان عشق است این به حکمت باده نوش ساقی مجلس شود هم مست و هم مخمور باش

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی