آثار وحشی بافقی

صفحه 24 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 گر چه می‌دانم که می‌رنجی و مشکل می‌شود گر نکوبی حلقه صد جا بر در دل می‌شود

2 همچو فانوسش کسی باید که دارد پاس حسن زانکه لازم گشت و جایش شمع محفل می‌شود

3 یک رهش خاص از برای جان ما بیرون فرست آن نگه کش تا به ما سد جای منزل می‌شود

4 رخنه بند دیده امید خواهد شد مکن خاک کویت کز سرشک اشک ما گل می‌شود

1 عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش چند گه با یار بودی، چند گه بی یار باش

2 شوق می‌گوید که آسان نیست بی او زیستن صبر می‌گوید که باکی نیست گو دشوار باش

3 وصل خواری بر دهد ای طایر بستان پرست گلستان خواهی قفس، مستغنی از گلزار باش

4 وصل اگر اینست و ذوقش این که من دریافتم گر ز حرمانت بسوزد هجر منت دار باش

1 این دل که دوستی به تو خون خواره می‌کند خصمی به خود نه ، با من بیچاره می‌کند

2 بد خوییت به آخر دیدن گذاشته است حالا نظر به خوبی رخساره می‌کند

3 این صید بی ملاحظه غافل از کمند گردن دراز کرده چه نظاره می‌کند

4 این شیشهٔ ظریف که صد جا شکسته بیش این اختلاط چیست که با خاره می‌کند

1 خوش آن روزی که زنجیر جنون بر پای من باشد به هر جا پا نهم از بیخودی غوغای من باشد

2 خوش آن عشقی که در کوی جنونم خسروی بخشد جهان پر لشکر از اشک جهان پیمای من باشد

3 هوس دارم دگر در عشق آن شب زنده‌داری ها که در هر گوشه‌ای افسانهٔ سودای من باشد

4 خوش آن کز خار خار داغ عشق لاله رخساری جهانی لاله زار چشم خون پالای من باشد

1 دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم هنوز وقت نیامد که بگذری ز گناهم

2 کرشمه‌ای که نکاهد ز حسن اگر بنوازی به لطف گاه به گاه و نگاه ماه به ماهم

3 میان ما و تو سد گونه خشم شد همه بیجا چنین مکن که مرا عیب می‌کنند و ترا هم

4 کدام ملک به توفان دهم کدام بسوزم که فرق تا به قدم سیل اشک و شعلهٔ آهم

1 آنکه هرگز یاد مشتاقان به مکتوبی نکرد گر چه گستاخیست می‌گوییم پرخوبی نکرد

2 با وجود کاروان مصر کز هم نگسلد یوسفی دارم که هرگز یاد یعقوبی نکرد

3 کشت ما را هجر و یاری بر در سلطان وصل جامهٔ خون بستهٔ ما بر سر چوبی نکرد

4 دورم از مطلب همان با آنکه هرگز هیچکس اینقدرها جهد در تحصیل مطلوبی نکرد

1 آتش به جگر زان رخ افروخته دارم وین گریهٔ تلخ از جگرسوخته دارم

2 گفتی تو چه اندوخته‌ای ز آتش دوری این داغ که بر جان غم اندوخته دارم

3 انداخته‌ام صید مراد از نظر خویش یعنی صفت باز نظر دوخته دارم

4 در دام غمت تازه فتادم نگهم دار من عادت مرغان نو آموخته دارم

1 صد دشنه بر دل می‌خورم وز خویش پنهان می‌کنم جان گریه بر من می‌کند من خنده بر جان می‌کنم

2 خون قطره قطره می‌چکد تا اشک نومیدی شود وز آه سرد اندر جگر آن قطره پیکان می‌کنم

3 دست غم اندر جیب جان پای نشاط اندر چمن پیراهنم صد چاک و من گل در گریبان می‌کنم

4 گلخن‌فروز حسرتم گردآورد خاشاک غم بی‌درد پندارد که من گشت گلستان می‌کنم

1 ما را به سوی خود خم موی تو می‌کشد زنجیر کرده بر سر کوی تو می‌کشد

2 ای باغ خوش بخند که خلقی ز هر طرف چون سبزه رخت بر لب جوی تو می‌کشد

3 ای سبزه، بخت سبز تو داری که لاله سان هر سو کسی پیاله بر روی تو می‌کشد

4 ای بوستان شکفته شو اکنون که خلق را دل همچو غنچه باز به سوی تو می‌کشد

1 گر چه دوری می‌کنم بی‌صبر و آرامم هنوز می‌نمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز

2 باورش می‌آید از من دعوی وارستگی خود نمی‌داند که چون آورده در دامم هنوز

3 اول عشق و مرا سد نقش حیرت در ضمیر این خود آغاز است تا خود چیست انجامم هنوز

4 من به سد لطف از تو ناخرسند و محروم این زمان از لبت آورده سد پیغام دشنامم هنوز

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی