آثار وحشی بافقی

صفحه 25 از 40
40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 ترک ما کردی برو همصحبت اغیار باش یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش

2 مست حسنی با رقیبان میل می خوردن مکن بد حریفانند آنها گفتمت هشیار باش

3 آنکه ما را هیچ برخورداری از وصلش نبود از نهال وصل او گو غیر برخوردار باش

4 گر چه می‌دانم که دشوار است صبر از روی دوست چند روزی صبر خواهم کرد گو دشوار باش

1 روزی این بیگانگی بیرون کند از خوی خویش آشنای ما شود مارا بخواند سوی خویش

2 هم رسد روزی که در کار بد آموز افکند این گره کامروز افکنده‌ست بر ابروی خویش

3 لازم ناکامی عشق است استغنای حسن نیست جای شکوه گر میراندم از کوی خویش

4 چون پسندم باز فتراک تو ، زیر پا فکن این سری کز بار او فرسوده‌ام زانوی خویش

1 کردیم نامزد به تو نابود و بود خویش گشتیم هیچکارهٔ ملک وجود خویش

2 غماز در کمین گهرهای راز بود قفلی زدیم بر در گفت و شنود خویش

3 من بودم و نمودی و باقی خیال تو رفتم که پرده‌ای بکشم بر نمود خویش

4 یک وعده خواهم از تو که گردم در انتظار حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش

1 در مانده‌ام به درد دل بی علاج خویش و ز بد مزاجی دل کودک مزاج خویش

2 مهر خزانه یافت دل و جان و هر چه بود جوید هنوز ازین ده ویران خراج خویش

3 جان را مگر به مشعلهٔ دل برون برم زین روزهای تیره و شبهای داج خویش

4 فرهاد را که بگذرد از سر چه نسبت است با آنکه مشکل است بر او ترک تاج خویش

1 بند دیگر دارم از عشقت به هر پیوند خویش جذبه‌ای خواهم که از هم بگسلانم بند خویش

2 عشق خونخوار است با بیگانه و خویشش چه کار خورد کم خونی مگر یعقوب از فرزند خویش

3 ایستادن نیست بر یک مطلبم در هیچ حال بر نمی‌آیم به میل طبع ناخرسند خویش

4 اینچنین مستغنی از حال تهی دستان مباش آخر ای منعم نگاهی کن به حاجتمند خویش

1 ما در مقام صبر فشردیم گام خویش یک گام آن‌طرف ننهیم از مقام خویش

2 این مرغ تنگ حوصله را دانه‌ای بس است صیاد ما به دانه چه آراست دام خویش

3 فارغ نشین که حسن به هر جا که جلوه کرد مخصوص هیچکس نکند لطف عام خویش

4 دل شد کبوتر لب بامی که سد رهش سازند دور و باز نشیند به بام خویش

1 تو و هر روز و بزم عشرت خویش من و شبها و کنج محنت خویش

2 منم با محنت روی زمین خوش نگه دار آسمان گو راحت خویش

3 ز هجران مردم و بر سر ندیدم کسی را غیر سنگ تربت خویش

4 مکش زحمت برای راندن ما که ما خواهیم بردن زحمت خویش

1 ریخت خونم را و برد از پیش آن بیداد کیش خون چون من بیکسی آسان توان بردن ز پیش

2 هست بیش از طاقت من بار اندوه فراق بیش ازین طاقت ندارم گفته‌ام سد بار بیش

3 ناوکت گفتم زدل بگذشت رنجیدی به جان جان من گفتم خطایی مگذران از لطف خویش

4 از کدامین درد خود نالم که از دست غمت سینه‌ام چون دل فکار است و درون چون سینه ریش

1 الاهی از میان ناپسندان بر کران دارش ز دام حیلهٔ مردم فریبان در امان دارش

2 صدای شهپر شاهینی از هر گوشه می‌آید تذرو غافلی دارم مقیم آشیان دارش

3 خدایا با منش خوش سر گران داری و خرسندم نه تنها با من و بس ، با همه کس سرگران دارش

4 پدید آرد هوس از عشق با مردم جفا کاری نمی‌خواهم بر این باشد ، خداوندا برآن دارش

1 مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش بی گنه می‌کشتیم ، اکنون گنهکارم بکش

2 تیغ بیرحمی بکش اول زبانم را ببر پس بیازار و پس از حرمان بسیارم بکش

3 جرم می‌آید زمن تا عفو می‌آید ز تو رحم را حدیست ، از حد رفت ، این بارم بکش

4 وحشیم من کشتن من اینکه رویت بنگرم روی خود بنما و از شادی دیدارم بکش

آثار وحشی بافقی

40 اثر از غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی