1 هجوم خط مشکین نیست بر سیب زنخدانش همانا کاروانی کرده منزل بر سر چاهی!
1 من رهرو راهی، که بمنزل نرساند من دانه خاکی که بحاصل نرساند
1 همنشینانی که از حق نمک دم میزنند همچو دندان بر سر هر لقمه بر هم میزنند
1 مباش این همه دربند زینت دنیا که سرخ و زرد جهان، چون شفق نگه واریست
1 التفاتی نیست با ما نرگس دلدار را هست پرهیز از نگاه گرم این بیمار را
1 کسی از خمشی بهتر، خلق حسنی باشد؟ خاموشی اگر نبود، باری سخنی باشد!
1 خاک راه خصم گشتیم و، ز دعوی تن زدیم خاک، ما از گرد خود بر دیده دشمن زدیم
1 ای که غافل نشوی یک نفس از یاد جهان عنقریب است که کرده است فراموش ترا!
1 گر بیاد شعله خوی تو افغان سرکنیم هر کجا چون شعله بنشینیم، خاکستر کنیم
1 گوشمالی ز فلک، گوش ترا به ز در است صفحه سیلی استاد از این نکته پر است