1 هستی ایام پر از نیستی در پیش نیست عیش دنیا احتلام خواب غفلت بیش نیست
1 ز غلیان و قهوه بپوشان نظر که این دود خشک است و آن دود تر
1 بسکه در خانه غیرش نتوانم دیدن بگمان رفتن او، ناوک دلدوز من است
1 کجا نقصان پذیرد عشق از دمسردی ناصح نباشد از هوای سرد پروا گرمی تب را
1 بهر وفای وعده، قیامت چه حاجت است؟ هر روز کز درم تو درآیی قیامت است!
1 مساز رو ترش از پندهای دلشکن ما گلاب باد غرور است،تلخی سخن ما
1 حشمت و کوکبه از شاه و، فراغت ز گداست چتر طاووس دهد جلوه و، شاهی ز هماست
1 در صف حشر، چو بیند کرمت عرض گناه طاعتم آید و خود را بمیان اندازد
1 دل که از فکر فقیران خسته نبود، خسته باد در که بر روی گدایان بسته باشد، بسته باد