آن روز که بیدار از این از واعظ قزوینی رباعی 97
1. آن روز که بیدار از این خواب شوم
از آتش انفعال در تاب شوم
...
1. آن روز که بیدار از این خواب شوم
از آتش انفعال در تاب شوم
...
1. ما دشمن خویش را، بیاری زده ایم
با عجز و نیاز و بردباری زده ایم
...
1. عمری به عبث همنفس قال شدیم
از بس کردیم قال از حال شدیم
...
1. هر چند گناه تو عظیم است عظیم
هر چند که طاعتت سقیم است سقیم
...
1. با اهل ستم مجوش بهر احسان
وز یاریشان ستم بخلقی مرسان
...
1. از صدق، سخن کند اثر در دل و جان
تیر سخن، از راستی آید بنشان
...
1. خواهی اگر از راحت کونین نشان
دامان دل از گرد علایق به فشان
...
1. جانت نشود پاک ز گرد عصیان
تا اشک ندامتت نشوید دامان
...
1. خواهی که شود بر سر خلقت مسکن
اول باید خاک قدمها گشتن
...
1. خالی ز خرد شد سر و، از نیرو تن
گوشم ز شنیدن و، دو چشم از دیدن
...
1. هردم، رهم ای عشق بیک رنگ مزن
ز ابروی کجی، بر جگرم چنگ مزن
...
1. همراه شباب، رفت نیرو از تن
رنگ از رخ و، مغز از سر و، دندان ز دهن
...