30 اثر از غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری

1 ای بهار ناز بهر زینت گل‌ها بیا! سیر دریا آرزو داری به چشم ما بیا!

2 کرده‌ام دور از رخت تمهید سامان جنون ای سویدای دلم را دافع سودا بیا!

3 از وفا داریم هر دم آرزوی مقدمت هر بن مو چشم امید است سوی ما بیا!

4 کی بود بیمی به ما زین سست‌مغزان دغل گر بیایی جانب ما سخت بی‌پروا بیا!

1 ماه در پیش رخت یک لمعه باشد از سراب گل ز دیوان جمالت یک ورق از صد کتاب

2 فکر زلفت داشتم شوقت به دل زد آتشی سوختم چندان که پیچیدم به خود زین پیچ و تاب

3 عارضی چون مهر داری زآه ما غافل مباش تا نگردد آفتابت تیره از جوش سحاب

4 از دل زاهد نباشد بهره کنز عشق را شاه را حاصل نگردد مال از ملک خراب

1 بت نامهربانم کی ز حال من خبر دارد ز مهرش نگذرم یک ذره گر از من گذر دارد

2 روم هر دم به یاد آتش رخساره‌اش از خود شکست رنگ من آهنگ پرواز شرر دارد

3 خوشم چون شانه از مضمون فکر تام گیسویش که دامان خیالم رتبه جیب سحر دارد

4 به راه انتظارش بسته محمل ناقه هوشم پریدن‌های رنگم ساز آهنگ سفر دارد

1 حنا از خون مردم بسته دستت شده گلگون دو لعل میْ‌پرستت

2 به قتل عاشقان تیغ دو ابروت ز مژگان صف کشیده چشم مستت

3 به ما کلک قضا عشقت نوشته مرا عاشق تو معشوق از الستت

4 جهان حسن را شاهی مسلم تو را گردید از طرز نشستت

1 هر لحظه به دل از مژه‌ات زخم خدنگ است ابروی کمان تو مگر کار فرنگ است؟!

2 مشهور بود گل به چمن گر چه به خوبی از خجلت رخسار تو از رنگ به رنگ است

3 احوال مرا دیدی و رحم تو نیامد دل نیست مگر در بغلت قطعه سنگ است؟!

4 دود غم محنت نکند تیره دلم را این آیینه آن نیست که او قابل زنگ است!

1 یکسر شرار عشقم و آهم زبانه است آیینه‌دار دردم و حیرت بهانه است

2 خرمن کنید دانه گوهر ز اشک من در هر طرف که سیل سرشکم روانه است

3 ای ناخدا تو لنگر کشتی ز صبر کن بحر محیط عشق بیکرانه است!

4 ما عاشقیم و شهره آفاق گشته‌ایم از ما بسی به عالم امکان فسانه است

1 تا درین وادی غبار ما به دامان آشناست دست مجنون از تحیر با گریبان آشناست

2 نیست اندر ساز قانون دل ما نغمه‌ای عمرها شد ناله ما با نیسان آشناست

3 می‌فتد بر پای مردم دم به دم از روی زرد در اشکم از یتیمی تا به نیستان آشناست

4 می‌فتد بر پای مردم دم به دم از روی زرد در اشکم از یتیمی تا به نیسان آشناست

1 هرکه نوشد از قضا گر جام مشحون تو را می‌کند درس ادب نیرنگ افسون تو را

2 در طریق عشق اندر وسعت‌آباد جنون نگذرد غیر از سمند وهم هامون تو را!

3 سرو اندر باغ سر در پای شمشاد افکند گر ببیند طره گیسوی واژون تو را!

4 شبنم خجلت شود کوه بدخشان تا ابد بشنود وصف حدیث لعل میگون تو را!

1 هرکه در دشت جنون بیند من دیوانه را کی شود مانند مجنون آشنا بیگانه را؟!

2 حسن خوبان را جلا باشد نگاه عاشقان اعتباری نیست اینجا شمع بی‌پروانه را!

3 الفتی دارد خیال مار گیسویش به دل گنج بسیار است گویا خاک این ویرانه را!

4 از سر سودای زلف او چنان سازم گذر ای فسونگر با که می‌گویی تو این افسانه را؟!

1 بس که شهد مدعا حال نشد کام مرا کرده‌اند از سنگ نومیدی مگر جام مرا؟!

2 غرق موج شبنم خجلت شود رخسار او هرکه جوید چون نگین گر از جهان نام مرا

3 آنقدر تمهید سامان جنون دارد دلم نیست جز خشکی تقاضا طبع بادام مرا!

4 در دل عاشق نباشد رتبه پست و بلند فرق چون آیینه از در کی بود بام مرا؟!

آثار طغرل احراری

30 اثر از غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی