سرو من باز آ که تا سرو خرامان از طغرل احراری غزل 96
1. سرو من باز آ که تا سرو خرامان بینمت
هر طرف جولان نما تا مست جولان بینمت!
...
1. سرو من باز آ که تا سرو خرامان بینمت
هر طرف جولان نما تا مست جولان بینمت!
...
1. پریشان جعد سنبل از سر زلف سمنسایت
گشاده غنچه از خندیدن لعل شکرخایت
...
1. میکنم جان در غم او کندن جانم عبث
در وفایش عهد کردم عهد و پیمانم عبث!
...
1. چاک است گویا پیراهن صبح
انجم بریزد از دامن صبح
...
1. هرکس که باشد همخانه صبح
چون مهر گردد پروانه صبح
...
1. گرچه در میخانه بر لب خندهها دارد قدح
چشم عبرت سوی این بزم فنا دارد قدح
...
1. باز از رنگ حنا شد پنجه دلدار سرخ
رنگ دامان شفق آمد کنون پیکار سرخ
...
1. تا خیال ابرویش کردم سرم آمد به یاد
یاد مژگانش نمودم خنجرم آمد به یاد
...
1. اگر شمع دلیل الفت ما رهنما گردد
پر پروانه را خاصیت بال هما گردد
...
1. ندانم ساغر عشرت کرا سرشار میگردد
که امشب چشم ساقی چون قدح بیدار میگردد!
...
1. اگر آیینه بر روی تو عرض مدعا دارد
ز دست صورتت زنجیر حیرانی به پا دارد
...
1. بت نامهربانم کی ز حال من خبر دارد
ز مهرش نگذرم یک ذره گر از من گذر دارد
...