30 اثر از غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری

1 هر کرا باشد گذر بر کلبه احزان ما نشکند جز قرص مه نانی دگر از خوان ما

2 تا به کی بر نغمه ناساز ما گوشی نهی کی به جز صوت فراق آید دگر زافغان ما؟!

3 از پر عنقا طلب کن مدعای خویشتن گر غباری آرزو داری تو از دامان ما

4 دامن ما چون گهر نذر گریبان بود و بس رفت چون اوراق گل جمعیت سامان ما

1 قامتی در زیر بار عشق خم داریم ما نغمه‌ای از ساز دل بی زیر و بم داریم ما

2 خاکساری نیست کم از دستگاه اعتبار بوریای فقر همچون تخت جم داریم ما

3 ساز بی‌آهنگ ما مطبوع طبع کس نشد هرچه می‌آید ز ما بر خود ستم داریم ما!

4 هستی ما نیست اینجا غیر سامان عرق کز نگین خویش جای نای نم داریم ما

1 سرو من باز آ که تا سرو خرامان بینمت هر طرف جولان نما تا مست جولان بینمت!

2 شد دلم پروانه اندر آتش شمع رخت کز فروغ چهره بر آن رو چراغان بینمت

3 خاک شد در راه عشقت همچو من بسیار کس از غبار عاشقان گردی به دامان بینمت!

4 نیست جز خاک درت دارالشفای خستگان مرهمی در التیام زخم هجران بینمت!

1 زلف مشکین تا به دور ماه رویش هاله زد شور طوفان از نوایم در نیستان ناله زد

2 زاهد از بهر خدا سوز درون ما مپرس کز حدیث آتش عشقش لبم تبخاله زد

3 تخم امیدی که اندر مزرع مهر و وفا کشته بودم از سحاب ناامیدی ژاله زد

4 هر که بر رخسار او خال سیاهش دید گفت هندوی آتش‌پرستی خیمه در بنگاله زد

1 تا زلف تو در خرمن گل غالیه‌بیز است در دور قمر بین که قران مشتری‌ریز است

2 ترسم که به دل رخنه زند مردم چشمت ورنه ز چه رو خنجر مژگان تو تیز است؟!

3 مقتول تو را نیست ازآن صورت مردن برق دم شمشیر تو تا آیینه ریز است

4 زحمتکش عشقم که چه هجران و چه وصلت از دست جفای تو کجا جای گریز است؟!

1 دلبرم پُر پُرجفا افتاده است دور ز آیین وفا افتاده است

2 بر دلم از ناوک بی‌باک او صد هزاران زخم‌ها افتاده است

3 در ره عشقش چو من بسیار کس از گرفتاری ز پا افتاده است

4 در هوای وصلش از دور الست بر سرم این ماجرا افتاده است

1 گرچه در میخانه بر لب خنده‌ها دارد قدح چشم عبرت سوی این بزم فنا دارد قدح

2 در جهان صد شور از یک جام تقسیم ازل هیچ می‌دانی که اندر دل چه‌ها دارد قدح؟!

3 در سلوک عشق اندر عشرت‌آباد جهان کی به جز پیر صراحی مقتدا دارد قدح؟!

4 بس که سر تا پای دنیا دامگاه آفت است بر شکست رنگ عشرت مومیا دارد قدح

1 بس که هستی همه سامان وجود عدم است ساز قانون بقا را ز فنا زیر و بم است

2 دوستان بیهوده در عالم امکان هرگز دل‌آسوده مجویید که بسیار کم است!

3 ذره‌ای مهر جهان در دل خود راه مده مطلع صبح طرب از افق شام غم است!

4 حال مستقبل و ماضیست عیان در عاشق آنچه در لوح دل ماست نه در جام جم است!

1 حیا پیراهن اندام ناز است تغافل پرده قانون راز است

2 ببین زیر و بم تار محبت به مضراب خموشی نغمه ساز است!

3 به دشنامی رقیبان را نوازد عجب شوخی که او دشمن‌نواز است!

4 نمی‌آید برای پرسش من به راه انتظارش دید باز است

1 بس که در قصر جهان آبادی از معمار نیست جز فنا در خانه هستی دگر دیوار نیست!

2 عالمی سرگرم سودای خیال عالمند هیچ کس از خواب غفلت یک دمی بیدار نیست!

3 بیش ازین در باغ و در گلشن منال ای عندلیب رشته دل‌بستگی در رنگ این گلزار نیست!

4 وه چه نقد کاسدیم امروز در دکان دهر جنس ما را هیچگاهی گرمی بازار نیست!

آثار طغرل احراری

30 اثر از غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی