ماه در پیش رخت یک لمعه باشد از طغرل احراری غزل 48
1. ماه در پیش رخت یک لمعه باشد از سراب
گل ز دیوان جمالت یک ورق از صد کتاب
1. ماه در پیش رخت یک لمعه باشد از سراب
گل ز دیوان جمالت یک ورق از صد کتاب
1. میبرد لعل لب او نشئه از موج شراب
میکشد دامان زلفش از گریبان گلاب
1. اگرچه دورم از نظاره رخسار یار امشب
بود لوح خیال ابروی او در کنار امشب
1. هرکس که گل چید از گلشن شب
افتاد نانش در روغن شب
1. میرسد از ناله بر گردون لوای عندلیب
شاخ گل چون تخت جم باشد برای عندلیب
1. نغمه عشاق باشد در نوای عندلیب
نیست غیر از دیدن گل مدعای عندلیب
1. حنا از خون مردم بسته دستت
شده گلگون دو لعل میْپرستت
1. زهی آیینه را حیرت خیال عکس تصویرت
کمان فتنه را ناوک حدیث چشم زهگیرت!
1. حیات طغرل از عشق حبیب است
جفای طغرل از دست رقیب است
1. اگر دل محو آن رخسار زیباست
ز جوهر موج این آیینه دریاست
1. هر کرا شوخ پریرخسار است
ساغر عشرت او سرشار است
1. حزین منشین که نوروز بهار است
جهان چون خضر خطت سبزهزار است