30 اثر از غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری

1 گر قضا با من نویسد محنت ایام را التیام زخم سازم پنجه ضرغام را

2 در بیابانی که مرغ وحشت ما پر زند خون بسمل دانه گردد حلقه‌های دام را

3 از تپش دارد نوید بوی وصل او دلم بال جبریل است گویا شوخی الهام را

4 هیچ نخلی نیست اندر باغ امکان بی‌ثمر شهرت رستم نماید زنده روح سام را

1 هرکس که گل چید از گلشن شب افتاد نانش در روغن شب

2 چون عقد پروین حاصل توان کرد گر خوشه چینی از خرمن شب؟!

3 دادست زینت خیاط قدرت از تکمه زر پیراهن شب

4 ره می‌توانی بردن به مقصد در زیرت آید گر توسن شب

1 فرصت عهد جهان از صبح هستی یک دم است رنگ و بوی باغ امکان همچو مهر شبنم است

2 برگ گل در باغ از باد خزان تاراج شد در بر بلبل نگر اکنون لباس ماتم است!

3 در نوای پرده عشاق ما مضراب نیست نغمه ساز محبت بس که بی زیر و بم است

4 من شهید ابرویم با جوهر تیغش قسم سرخط بختم نگون چون نام اندر خاتم است

1 می‌کنم جان در غم او کندن جانم عبث در وفایش عهد کردم عهد و پیمانم عبث!

2 ناله‌ام بشنید و تأثیری به گوش او نکرد از فراقش گریه و فریاد و افغانم عبث!

3 دانه اشکم نشد سرسبز در باغ امید در رهش شد قطره‌های چشم گریانم عبث

4 نیست از عشقش مرا سرمایه جز سامان غم لیک در هجران او تمهید سامانم عبث!

1 پریشان جعد سنبل از سر زلف سمن‌سایت گشاده غنچه از خندیدن لعل شکرخایت

2 بود نظاره چون آیینه لذتگیر دیدارت سراپا دیده نرگس بود محو تماشایت

3 بهارستان گلزار جمالت عالمی دارد سری کو تا بود خالی ز سودای تمنایت؟!

4 روی دور از برم، جان از تنم آید برون آن دم بیا تا جان دمد در تن ز طرز آمدن‌هایت!

1 هرکس که باشد همخانه صبح چون مهر گردد پروانه صبح

2 دارد ز مستی چون بحر مواج اندر دهن کف دیوانه صبح

3 در آخر شب زنهار گویید با گوش خورشید افسانه صبح

4 مشاطه را گو سازد مطرا گیسوی شب را از شانه صبح

1 تیری که از کمان نگاه تو جسته است چون ناوک فراق دل ما شکسته است

2 صیاد تیرافکن و آهوست چشم تو این طرفه آهویی که با مردم نشسته است!

3 کس نیست در جهان که نباشد اسیر تو یک دل ز بند حلقه زلفت نرسته است!

4 تا کرده‌ایم یاد کمان دو ابرویت پیکان غم به سینه ما دسته‌دسته است

1 مانی چین نقش مطبوع تو در چین آورد چین زلفت چین غم بر جبهه چین آورد

2 یوسف مصر ملاحت چین ابروی تو دید چین بر ابرو زد که این ابرو به ماچین آورد

3 رام سازد خال هندوی تو هندو را به دین این عجب هندو که دین خویش بر دین آورد!

4 زیر بار عشق تو قدی که می‌گردد دوتا کوه البرز و جبال نو به تحسین آورد

1 بس که بی‌رنگی درین گلشن دلیل رنگ اوست عرض جوهر صیقل آیینه را از زنگ اوست

2 می‌زند هر لحظه دم از موج طوفان بقا شوخی خون شهیدان از حنای چنگ اوست

3 تا نگردد سوده از رفتار پای توسنش حلقه چشمم کنون نعل سم شبرنگ اوست

4 نیستم آسوده هیچ از سنگ‌باران رقیب بر سرم سنگی که می‌آید همه از سنگ اوست!

1 حیات طغرل از عشق حبیب است جفای طغرل از دست رقیب است

2 بود طغرل اسیر زلف جانان به طغرل هرچه آید یا نصیب است

3 دمی آ سوی بیماران عشقت که بیمار انتظار اندر طبیب است

4 بیا ای جان به استقبال بیرون که جانان سوی ما آید قریب است

آثار طغرل احراری

30 اثر از غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار طغرل احراری شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی