هرکه آمد به سوی خانه ما از طغرل احراری غزل 36
1. هرکه آمد به سوی خانه ما
خواند شهبیت آستانه ما
1. هرکه آمد به سوی خانه ما
خواند شهبیت آستانه ما
1. هر کس که رخ تو دید جانا
عاشق به تو گشت آن زمانا
1. ای ز موج طلعتت نظاره در گردابها
حیرت آیینه باشد شوخی سیمابها!
1. گر خرامد آن پریرو جانب گلزارها
شور محشر میشود در کوچه و بازارها
1. عمرها شد میزنم در راه عشقش گامها
رفتن رنگ است از ما بستن احرامها
1. اگر اینست با خوبان عالم آشناییها
توان کردن چو نی فریاد از دست جداییها
1. ز خود بسیار دور افتادم از معنی قرینیها
مرا سرمشق حیرانیست اکنون موی چینیها
1. ای بهار ناز بهر زینت گلها بیا!
سیر دریا آرزو داری به چشم ما بیا!
1. ای ز رخسار تو گل شرمنده در گلزارها
وز خرامت آب را زنجیر حیرانی به پا!
1. سنبل از آشفتگی زلف کژت یک پیچ و تاب
مصحف روی توام تفسیر دارد صد کتاب
1. شوخ بیباکی که کرده خانه مردم خراب
تیغ ابرویش برای قتل من دارد شتاب
1. مینماید بر لب جو عکس ماه من در آب
میتوان از ماه تا ماهی همه بودن در آب