تا بدلجوئی من لعل تو خندان از طبیب اصفهانی غزل 84
1. تا بدلجوئی من لعل تو خندان نشود
خاطرم جمع از آن زلف پریشان نشود
...
1. تا بدلجوئی من لعل تو خندان نشود
خاطرم جمع از آن زلف پریشان نشود
...
1. هرگز بیاد ما زر و گوهر نمی رسد
ما را بیغیر یار بخاطر نمی رسد
...
1. گفتی از جور فراقت چه بمن می گذرد
آنچه از باد خزانی بچمن می گذرد
...
1. قسمتم کاش بآنکوی کشد دیگر بار
که از آن مرحله من دل نگران بستم بار
...
1. به دل دارم غم عشقی نهان از محرمان خوشتر
بلی گنج نهانی را نباشد پاسبان خوشتر
...
1. قسمتم گرمی بازار نگردد هرگز
کس خریدار من زار نگردد هرگز
...
1. ز پا فتادم و رویم بمنزلست هنوز
شکست کشتی و چشمم بساحلست هنوز
...
1. دل عاشق نمیگردد به راحت مهربان هرگز
که بلبل در چمن از گل نبندد آشیان هرگز
...
1. صید دلم که باشد ازو خون روان هنوز
خوش آنکه هست سر غمت را نشان هنوز
...
1. هر چند بر آن عارض گلگون نگرد کس
دل میکشدش باز که افزون نکرد کس
...
1. چون ناله ز جور تو ستمگر نکند کس؟
هرچند کند ناله و باور نکند کس
...
1. تیغ از میان بقصد من ناتوان مکش
ور زانکه می کشی ز پی امتحان مکش
...