17 اثر از غزلیات در دیوان اشعار طبیب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار طبیب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار طبیب اصفهانی

1 مائیم و فراق دیده ای چند بار غم دل کشیده ای چند

2 وارسته زنام و فارغ از ننگ از دام بلا رمیده ای چند

3 از شور جنون بکوه و صحرا سیلاب صفت دویده ای چند

4 از بخت سیه ز زندگانی چون شمع، طمع بریده ای چند

1 گرنه گل ناله ای از مرغ چمن گوش کند ناله را مرغ چمن به که فراموش کند

2 نالم از دیده تر تابکی از مشت خسی هر نفس آتشی افروزم و خاموش کند

3 در کنار توازین رشگ خورم خون که مباد با خیال تو کسی دست در آغوش کند

4 تا بکی جور جوانان قصب پوش مگر اثری ناله پیران خشن پوش کند

1 تا قیامت دمد از خاک من خون آلود لاله از سینه چاک و کفن خون آلود

2 صبح از جامه رنگین شفق مستغنیست پیر کنعان چه کند پیرهن خون آلود

3 می توان یافت که در پای دلش خاری هست گل کند از لب هر کس سخن خون آلود

4 گرچه خون می خورد از رشگ رخت گل به چمن می کند وصف ترا با دهن خون آلود

1 آنان که در طلب به پی دل نمی رسند صد سال اگر روند بمنزل نمی رسند

2 این ظلم دیگرست که صیاد پیشگان یکبار بر جراحت بسمل نمی رسند

3 در حیرتم که قافله اشگ و آه من هر چند می روند بمنزل نمی رسند

4 غافل ز دل مباش که خورشید و مه طبیب در روشنی بآئینه دل نمی رسند

1 من آن صیدم که از ضعفم نفس بیرون نمی‌آید به جز آهی که آن هم از قفس بیرون نمی‌آید

2 نمی‌دانم که آسودست در محمل؟ همی‌دانم که از پاس ادب بانگ جرس بیرون نمی‌آید

3 بگلزاری که بندم آشیان یارب چه بختست این کز آن گلزار غیر از خار و خس بیرون نمی‌آید

4 طبیب از آتش عشقت سراپا سوخت حیرانم که از پای دلش خار هوس بیرون نمی‌آید

1 فریاد من بچرخ نه هر دم نمی رسد عیسی دمی چه سود بدردم نمی رسد

2 دردم ز کار برد ازین پس زمن مرنج گر ناله ام بگوش تو هر دم نمی رسد

3 تا در ره تو خاک شدم مشگ ناب را گر توتیا کنند بگردم نمی رسد

4 هر چند تند سیر بود سیل نوبهار اما با شگ بادیه گردم نمی رسد

1 نه همین ز آتش عشقت دل ما می سوزد هر کراهست دلی، سوخته یا می سوزد

2 خاک این بادیه بین کز قدم گرم روان بسکه گرمست درو پای صبا می سوزد

3 آتش ناله ما بسکه جهان را افروخت هر کرامی نگری ز آتش ما می سوزد

4 محفل امشب ز فروغ رخ ساقی گرمست گل جدا باده جدا شمع جدا می سوزد

1 مرغی که بکوی تو ز پرواز نشیند از جور تو هر چند رمد باز نشیند

2 شد یار و درآمد ز درم غیر و روانیست جغد آید و در منزل شهباز نشیند

3 مرغ دل ما از قفس سینه پریده است تا بر لب بام که ز پرواز نشیند

4 دیرند اسیران تو ناکام بدامت رحمست بصیدی که ز آغاز نشیند

1 در آن گلشن که گلچین در به روی باغبان بندد نمی‌دانم به امّید چه بلبل آشیان بندد

2 خدنگش رخنه‌ها در استخوانم کرد و حیرانم که تا کی در کمینم آسمان زه در کمان بندد

3 چو شد بیرون ز کف فرصت چه کامی یابم از وصلش زهی حسرت که نخل من ثمر فصل خزان بندد

4 حریم خاص عشقست این که از غیرت نگهبانش ز هرکس در گشاید بر رخش اول زبان بندد

1 از آن آهم ز دل مشکل برآید که می ترسم غمت از دل برآید

2 مکن بامن جفا چندان مبادا که آهی از دلم غافل برآید

3 بخاک ما ببار ای ابر رحمت بود ما را گلی از گل برآید

4 کناری گیر، کش عزت فزاید هر آن گوهر که بر ساحل برآید

آثار طبیب اصفهانی

17 اثر از غزلیات در دیوان اشعار طبیب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار طبیب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی