تا قیامت دمد از خاک من خون از طبیب اصفهانی غزل 72
1. تا قیامت دمد از خاک من خون آلود
لاله از سینه چاک و کفن خون آلود
...
1. تا قیامت دمد از خاک من خون آلود
لاله از سینه چاک و کفن خون آلود
...
1. آنان که در طلب به پی دل نمی رسند
صد سال اگر روند بمنزل نمی رسند
...
1. من آن صیدم که از ضعفم نفس بیرون نمیآید
به جز آهی که آن هم از قفس بیرون نمیآید
...
1. فریاد من بچرخ نه هر دم نمی رسد
عیسی دمی چه سود بدردم نمی رسد
...
1. نه همین ز آتش عشقت دل ما می سوزد
هر کراهست دلی، سوخته یا می سوزد
...
1. مرغی که بکوی تو ز پرواز نشیند
از جور تو هر چند رمد باز نشیند
...
1. در آن گلشن که گلچین در به روی باغبان بندد
نمیدانم به امّید چه بلبل آشیان بندد
...
1. از آن آهم ز دل مشکل برآید
که می ترسم غمت از دل برآید
...
1. کدام شب که فغانم بآسمان نرسد
خدا کند که ز دوری کسی بجان نرسد
...
1. زبامی چو بینم که ماهی برآید
بیاد توام از دل آهی برآید
...
1. مرا کام دل گر زیاری برآید
خوشم، گر پس روزگاری برآید
...
1. میرود از خویش دل چون دیده حیران میشود
ای خوش آن عاشق که محو روی جانان میشود
...