17 اثر از غزلیات در دیوان اشعار طبیب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار طبیب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار طبیب اصفهانی

1 بمن از ناز نگاهش نگرید نگه گاه بگاهش نگرید

2 رخ او چون گل وخطش چو گیاه گل این باغ و گیاهش نگرید

3 لشگر انگیخته عشقم از اشگ دشت پیمای سپاهش نگرید

4 از ره آتش نفسی می آید شعله آتش و آهش نگرید

1 آنان که برخسار تو چون من نگرانند دانند که زیبائی و ای کاش ندانند

2 ما کام دل خود زاسیری بستانیم از ما اگر این کنج قفس را نستانند

3 برخیز که خود را برسانیم بمنزل تا مردم این قافله در خواب گرانند

4 ساقی قدحی قسمت ما تشنه لبان کن زان می که حریفان همه بر خاک فشانند

1 دو هفته شد که زمن یار سرگران دارد بطاقتی که ندارم مگر گمان دارد

2 نگاه گرم برویت که می تواند کرد چنین که روی ترا شرم در میان دارد

3 گر از بهشت برین دور داردم غم نیست مباد دورم از آن خاک آستان دارد

4 بیا بشکور ما ای که عافیت خواهی دیار ما نه زمین و نه آسمان دارد

1 از خشم و کین نگاه تو کارم بجان رسد گرنه تلافیی زنگاه نهان رسد

2 کم کن جفا که پیش تو حرف شکایتم ترسم که رفته رفته زدل بر زبان رسد

3 در قتل ما که حسریتان شهادتیم تأخیری می کنید مبادا امان رسد

4 کامی ندیده ایم از آن کو، روامباد با دامن تهی کسی از گلستان رسد

1 مرا بتیست که دلها ازین ستم شکند که عهد بندد و بی موجبی بهم شکند

2 براه عشق توام کاش هر کجا خاری است گهی بدیده خلد گاه بر قدم شکند

3 فتاده ام چو بدامت خدای را صیاد روامدار که بال و پرم بهم شکند

4 بساغر دل پرخون ما چه خواهد کرد کسی که جام جمش گردهی بهم شکند

1 خط بر رخ یار خوش نباشد در گلشن و خار، خوش نباشد

2 رعناست اگر چه سرو آزاد پیش قد یار خوش نباشد

3 تو با دل شاد زی که ما را جز جان فگار خوش نباشد

4 هر چند خوشست باده اما با رنج خمار خوش نباشد

1 دل سوخت از شتاب و به دلبر نمی‌رسد این تشنه‌لب دریغ به کوثر نمی‌رسد

2 اشکم به دیده کی رسد از گرمی جگر از شیشه این شراب به ساغر نمی‌رسد

3 در پیش ما که بی‌سروسامان عالمیم دردسری به منت افسر نمی‌رسد

4 تا نیست درد ناله ندارد اثر دریغ روشنگری چو نیست به جوهر نمی‌رسد

1 دارم نظری با گل کو روی ترا ماند با ماه نوم عشقی است کابروی ترا ماند

2 مهریست بخورشیدم کو همچو رخت باشد آشفته ام از سنبل کو موی ترا ماند

3 بالاله از آنم خوش کو رنگ تو یادآرد از نکهت گل مستم کو بوی ترا ماند

4 بر نرگس این گلشن زان رو نگرانم من کو چشم سیه مست جادوی ترا ماند

1 از دیده ام فکندی وهنگام آن نبود کردی جدائی از من و شرط آنچنان نبود

2 ما را شبی بکوی تو ماندن گمان نبود چندان گمان بحوصله آسمان نبود

3 کشتی نهانم و بتو ترسم گمان برند بر دامن تو کاش زخونم نشان نبود

4 خوابت ربوده بود خیال کسی؟ که دوش می گفتمت فسانه و گوشت بر آن نبود

1 آن صبح امیدی که بدوران تو یابند صبحیست که از چاک گریبان تو یابند

2 هجران تو بی مصلحتی نیست که عشاق قدر شب وصل از شب هجران تو یابند

3 تا عهد وفا با تو ببندند حریفان ای کاش چون من سستی پیمان تو یابند

4 گردی تو گرفتار خود از ذوق اسیری یا بی تو اگر آنچه اسیران تو یابند

آثار طبیب اصفهانی

17 اثر از غزلیات در دیوان اشعار طبیب اصفهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار طبیب اصفهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی