در حلقه خوبان چو تو یک عربده از طبیب اصفهانی غزل 36
1. در حلقه خوبان چو تو یک عربده جو نیست
افسوس که چون روی تو خوی تو نکونیست
...
1. در حلقه خوبان چو تو یک عربده جو نیست
افسوس که چون روی تو خوی تو نکونیست
...
1. رفت حسن تو و عشقت بدل من باقیست
رونق افتاده از آن گلشن و گلخن باقیست
...
1. چو بگذری به تل عاشقان دکانی هست
در آن دکان چو نکو بنگری جوانی هست
...
1. زدی بتیغم و از جبهه تو چین برخاست
باین خوشم که ترا چینی از جبین برخاست
...
1. ما وشکن دامی و فریاد و دگر هیچ
فریاد زبی رحمی صیاد و دگر هیچ
...
1. به گلشنی که ز رویت نقاب میافتد
ز چشم شبنم او آفتاب میافتد
...
1. از کین گر آن بیدادگر بر سینه ام خنجر زند
باد ابحل خون منش گر خنجر دیگر زند
...
1. برکی نگرم؟ چون بتو دیدن نگذارند
وزکی شنوم، کز تو شنیدن نگذارند
...
1. صیاد را نگر که چه بیداد میکند
نه میکشد مرا ونه آزاد میکند
...
1. غمش در نهانخانهٔ دل نشیند
بنازی که لیلی به محمل نشیند
...
1. از تو چون هر نفسم بر فلک افغان نرسد
که بدادم نرسی تا بلبم جان نرسد
...
1. عاشقان را نگر از خاره تنی ساخته اند
که به بیداد چو تو دلشکنی ساخته اند
...