1 اگر آهی کشم افشاگرِ صد راز میگردد اگر مژگان زنم بر هم پرِ پرواز میگردد
2 دلم صیدی است فتراکش نفس در سینه دزدیدن به جولانگاه آن ترک شکارانداز میگردد
1 با عشق توام ناله فراموش نگردد این دود چراغی است که خاموش نگردد
2 داده است فریب نگهت خام دلان را آن باده که خمیازه کش جوش نگردد
1 سرشته ایم به دل درد را گلاب ندارد نوشته ایم به خون نامه را جواب ندارد
2 شهید سحر بیانی هلاک نامه ندانی که گفته حرف سخن عاجزان جواب ندارد؟
3 چه مکتب است ندانم تپیدن دل عاشق هزار مسئله اش هست و یک کتاب ندارد
1 جز عشق میی در خم افلاک ندیدیم جز دل گهری در صدف خاک ندیدیم
2 یک شعله شوخ است که آئینه گداز است جز داغ تو در سینه غمناک ندیدیم
3 تا زاهد ناپاک به میخانه نیامد تردامنی از سلسله تاک ندیدیم
1 از گلشن زمانه چه گلدسته بستهای رام که میشوی ز خیال که جستهای
2 گل بیتکلفانه به سر میتوان زدن انگار کن که طرف کلاهی شکستهای
3 رعناتر از بهاری و رنگینتر از گلی نقشی برای چشم و دل ما نشستهای
1 در بزم تواضع طلبی سخت غریبم خونگرمی تعظیم نداده است فریبم
2 آن خسته عشقم که ز پرهیز فراغت در بستر سیماب فکنده است طبیبم
3 اعضا همه در کشمکش لذت دردند زین عشق خداساز که گردیده نصیبم
1 تغافل در نگه پنهان که دارد تبسم زیر لب خندان که دارد
2 ز مژگان می نویسم سطر اشکی سواد نسخه طوفان که دارد
1 عیشم از دولت بیدار اثرها دارد شبم از گردش پیمانه سحرها دارد
2 همچو گوهر نظر از پاکی دل یافته ایم اشک ما در جگر سنگ اثرها دارد
1 در حقیقت قرب و بعد مردم دنیا غلط آشناییها غلط نا آشناییها غلط
2 نسخه آشفته دیوان عمر ما مپرس خط غلط معنی غلط انشا غلط املا غلط!
1 چند غفلت صید ایمانم کند کافری کو تا مسلمانم کند
2 بر نخواهم داشت چشم از چشم او گر ز مژگان تیر بارانم کند
3 رفته ام از کوی رسوایی اسیر شوق می ترسم پشیمانم کند