1 دور از تو قدح شکوه صراحی گله دارد از حسرت لعلت دل جام آبله دارد
2 تنها به دلی چشم تو راضی نشد از من دزدی است که سر در پی این قافله دارد
1 بوی گل و رنگ لاله دارد روی مه و خوی هاله دارد
2 با حکم روان چه می توان کرد بر گریه برات ناله دارد
1 ز مژگان میکند رم چشم آهویی که او دارد ز وحشت میگریزد وحشتخویی که او دارد
2 شود آیینه تا در برکشد عکس خرامش را ز رشکم میکشد آه از سر کویی که او دارد
1 ز بیداد تو عاشق خاطر بیکینهای دارد جدا هر ذره خاکسترش آیینهای دارد
2 خمار دوستی درد سرش جاوید میماند صداع می همین دود شب آدینهای دارد
1 عالم از گریه من بزم شرابی دارد گل حیرانی بسیار گلابی دارد
2 نکند فیض ادب رنج خموشی ضایع هر سؤالی که نکردیم جوابی دارد
3 اجر ناکامی از اندازه حسرت بیش است گل ناچیده این باغ گلابی دارد
1 دل دشمن نصیحتی دارد چشم بیگانه الفتی دارد
2 خبر از مستی و خمارش نیست میگساری فراغتی دارد
3 دل دیوانه بی تماشا نیست هر کجا هست صحبتی دارد
1 چو گل از اختلاطم سنگ طفلان تازگی دارد در این حالم نصیحتهای یاران تازگی دارد
2 به خاک کشتهای کز ابر رحمت باج میگیرد تغافلهای ابر نوبهاران تازگی دارد
1 زبان ناصح اگر زهر قاتلی دارد جنون کامل ما دست قابلی دارد
2 ز دیر و صومعه پیش از اراده می گذریم وجود ناقص ما شوق کاملی دارد
1 نیاز عشق پیش از آشتی رنجیدنی دارد دلی دارم که در هر دیدنی وادیدنی دارد
2 عجب گل چیدنی دارد بهار سینه صافیها بهار سینه صافیها عجب گل چیدنی دارد
3 زخاکم لاله می روید ز اشکم غنچه می خندد تماشاگاه وحدت خوشنما خندیدنی دارد
1 دل قبله ای از طرف کلاهی دارد جان بتکده سجده پناهی دارد
2 عید است به دیوانه مبارک باشد قربانگاهی از سر راهی دارد