1 خیال لعل لبش عیش تنگدستان بس گل پیاله نمکدان می پرستان بس
2 نیم نسیم که درد سر بهار دهم چو شعله ام گل خاری از این گلستان بس
1 گریختم که به گرد ره تو کس نرسد گداختم که به آیینه ات نفس نرسد
2 بهار سوختگی را طراوت دگرست اگر چه گل چمن آرا بود به کس نرسد
3 به شاهراه وفا نام شکوه کس نشنید چه شد که ناله به دردسر جرس نرسد
1 کو قاصدی که نامه به باد صبا برد تا گردم از قلمرو بال هما برد
2 هرکس به روی ما در چاک قفس گشود پیش درش تبسم گل التجا برد
3 یکچند هم به رغم فلک بیوفا شدم شاید به این وسیله کسی نام ما برد
1 شبی کز دیده سیل لاله گون بیرون نمی آید دلم از خجلت بخت زبون بیرون نمی آید
2 کجا تاب نوازشهای عشق گرمخو دارد دلی کز عهده شکر جنون بیرون نمی آید
3 نجوشید از دلم خون تا نرفت از یاد بیدادش که پیکان تا بود در زخم خون بیرون نمی آید
1 چه رنگ و بو ز خزان و بهار می چینم که خار از گل و گل را زخار می چینم
2 طراز گوشه دستار نوبهار کند گلی که از چمن انتظار می چینم
1 دل اگر شیفته موجه ساغر گردد رویش از قبله ابروی بتان برگردد
2 دست خورده است قدح گر همه جمشید بود خانه زاد است گر آیینه سکندر گردد
1 نظاره شیفته ما را به خط و خال قسم گناه سوخته ما را به انفعال قسم
2 طواف میکده ها کرده ام مبارک باد هوای کوی تو دارم به اعتدال قسم
3 به هیچ هیچ نیرزم ز هیچ هم کمتر قسم به جان تو و میرزا جلال قسم
1 دل ز تاراج نگاه شعله بازش میرسد گفتن افسانه سوز و گدازش میرسد
2 طفل و محجوب است و بیباک است و معشوق رسا هرچه خواهد میتواند کرد نازش میرسد
3 چشم و زلفش اختیار عالمی دارد اسیر کشتن ما بستن اهل نیازش میرسد
1 دلم در آتش رشک چراغ می سوزد که با خیال که شبها دماغ می سوزد
2 درین بهار کسی را مسلم است جنون که از فتیله زنجیر داغ می سوزد
1 دل به زلف او چو بندم بر سر دل چون شوم همره خضر پریشانی به منزل چون شوم
2 ذوق آشوب خطر دیوانه ام دارد چو موج نیستم خس بسته زنجیر ساحل چون شوم
3 من که از گرم اختلاطی های آتش زنده ام گر شعوری دارم از یاد تو غافل چون شوم