مهر کوته نظران خصمی از اسیر شهرستانی غزل 228
1. مهر کوته نظران خصمی دیرین دارد
صافی باطنشان آینه کین دارد
...
1. مهر کوته نظران خصمی دیرین دارد
صافی باطنشان آینه کین دارد
...
1. تغافل در نگه پنهان که دارد
تبسم زیر لب خندان که دارد
...
1. دور از تو قدح شکوه صراحی گله دارد
از حسرت لعلت دل جام آبله دارد
...
1. بوی گل و رنگ لاله دارد
روی مه و خوی هاله دارد
...
1. ز مژگان میکند رم چشم آهویی که او دارد
ز وحشت میگریزد وحشتخویی که او دارد
...
1. ز بیداد تو عاشق خاطر بیکینهای دارد
جدا هر ذره خاکسترش آیینهای دارد
...
1. عالم از گریه من بزم شرابی دارد
گل حیرانی بسیار گلابی دارد
...
1. دل دشمن نصیحتی دارد
چشم بیگانه الفتی دارد
...
1. چو گل از اختلاطم سنگ طفلان تازگی دارد
در این حالم نصیحتهای یاران تازگی دارد
...
1. زبان ناصح اگر زهر قاتلی دارد
جنون کامل ما دست قابلی دارد
...
1. نیاز عشق پیش از آشتی رنجیدنی دارد
دلی دارم که در هر دیدنی وادیدنی دارد
...
1. دل قبله ای از طرف کلاهی دارد
جان بتکده سجده پناهی دارد
...