1 چو گل بر غنچه می خندد دهانت زند سیلی به نسرین ارغوانت
2 ز باریکی حدیثی در میان بود به یاد آمد مرا موی میانت
1 ساقی مرا به باده بیغش چه احتیاج مهر توام نواخت به آتش چه احتیاج
2 در کار نیست قوت بازو به صید ما آنجا که جذبه هست کشاکش چه احتیاج
1 میکند در بیضه مرغ از یاد دام اندیشه تلخ گردد از شوق نگاهی شهد می در شیشه تلخ
2 میکند گاهی تغافل در کمین صید دل بار شیرین میدهد نخلی که دارد ریشه تلخ
3 با گل رعنا نماید شبنم یکدل دو رو عیش عاشق هست از معشوقه عاشقپیشه تلخ
1 یک سخن دارم دو عالم گوش باد ساغر زهری کشیدم نوش باد
2 جلوه پیرا گشته دور از چشم بد عالمی خمیازه آغوش باد
1 بی رخت عمر ابد خواب فراموشم باد بزم وصلت گل خمیازه آغوشم باد
2 یادش از شغل تمنای توام باز گرفت بسته ام با تو جناغی که فراموشم باد
1 دل ز سودای کسی بی غم مباد بی خیالت خاطرم خرم مباد
2 هر کجا ماندم ز پا دستم گرفت سایه عشق از سر من کم مباد
1 میگریزم سایه الفتشکاران کم مباد میسپارم جان نوازشهای یاران کم مباد
2 میکشان را بر سر خاکم بساطی چیدهاند در غبار من گل ابر بهاران کم مباد
3 میروم از خود گلاب چارهای در کار نیست از سر من سایه الفتشکاران کم مباد
1 رنگ شکسته از گل رویش عیان مباد پژمردگی شکفته از آن گلستان مباد
2 پیغام خویش جز به خیالش نمی دهم غیری به این وسیله به او همزبان مباد
1 سودای عقل موی دماغ کسی مباد داغ فسردگی گل باغ کسی مباد
2 کردی ستم به غیر و من از رشک سوختم روشن چراغ کس ز چراغ کسی مباد
1 دوستی پیش رخت ارزان باد خانه خاطرت آبادان باد