1 دوستی پیش رخت ارزان باد خانه خاطرت آبادان باد
1 ناله از تاثیر هویی در کمین دارم بیا جان برای مقدمت در آستین دارم بیا
2 کرده تیرت مغز را در استخوان من شرار خوش چراغانی ز شوقآفرین دارم بیا
1 بهر پاس عشق خاموشی نشد دمساز ما پر بلند افتاده بود این پرده آواز ما
2 آنقدر وسعت ندارد زود رسوا می شود آسمان را نیست تاب شوخی پرواز ما
1 داغ مهر دوستانم کینه دشمن کجاست کاروان بار منت گشته ام رهزن کجاست
2 راحت آتش پرستان خانه زاد آفت است مرهم داغی به از خاکستر گلخن کجاست
1 رخصت طوفان دهم گر اشک عالمگیر را گم کند چون موج دریا رشته تدبیر را
2 دل که بی آه است خواهم از نظر افکندنش بر میان بهر چه بندم ترکش بی تیر را
1 بزم خاموشی است مطرب را نوای دیگر است حسن بیهوشی است مستان را صفای دیگر است
2 پرده بیگانگی آیینه دار صورت است هر که نشناسی به معنی آشنای دیگر است
1 صبح شد ساقی بده جام می دیرینه را تا بر افروزیم از این آتش چراغ سینه را
2 فصل گل تا از لب ساغر نگیری کام دل از میان هفته بیرون کن شب آدینه را
1 در حقیقت عاشق و معشوق را دلها یکی است شیشه را از روی نسبت اصل با خارا یکی است
2 هست شام هجر ما آیینه صبح وصال نور و ظلمت پیش چشم مردم دانا یکی است
3 ناوکش چون بر دلی آید ز صد دل خون چکد عالمی را در گرفتاری ز بس دلها یکی است
1 در بزم وفا یاد لب یار حرام است درکیش ادب مستی سرشار حرام است
2 چاک دل ما وقف گریبان غبار است جمعیت دیوانه به گلزار حرام است
1 شوخی دیوانه آب از شبنم گل خورده است سبزه اش تاب از نسیم جعد سنبل خورده است
2 بیخودی گل می کند از ناله نی در دلم نیستان پنداری آب از چشم بلبل خورده است