1 نیست در سر هوس جوش خریدار مرا می گدازد چه کنم گرمی بازار مرا
2 در بهاری که گلش رنگ حیا داشته است باغبان است ندیده است به گلزار مرا
1 کشت جهان ز نشو و نما پاک مانده است آن دانه صرف برده که در خاک مانده است
2 در صیدگاه او زغبارم اثر نماند خونم هنوز در رگ فتراک مانده است
1 معنی غالب حریفی بی شماتت همت است پیش من (بر) دشمن عاجز مروت همت است
2 می تواند حاتم طایی شدن راه عرب گر همین افسانه ارباب همت همت است
1 عکس تو در آیینه ادراک نگنجد مجنون تو در خانه افلاک نگنجد
2 بر آتش شمشیر تو آن سرکه سپند است خورشید صفت در خم فتراک نگنجد
1 دهقان که ز ما بیش خرد حاصل ما را از شبنم و گل ساخته آب و گل ما را
2 در قافله گریه مستانه ما هست خضری که به جایی برساند دل ما را
1 چه داد شکر دهم شوق آرزوی تو را طواف اگر نکند قبله گاه کوی تو را
2 غبار عنبر خاکسترم سفیده صبح طراوت شب من کرده عشق بوی تو را
3 اشک من پرورده گلزار سر کوی تو را جوش بلبل از حیا باشد گل روی تو را
4 آرمیدن در دل عاشق زیارت می کند کرده محراب تسلی یاد ابروی تو را
1 اگر یک دم خیال سرش از دل دور میافتد چو مرهم زخم ما از دیده ناسور میافتد
1 فتاده ایم ز پا در ره تو کام این است سپرده ایم به یاد تو جان پیام این است
2 جنون پرستم و راه و روش نمی دانم به یار چون رسم از خود روم، سلام این است
1 شوخی حسن تو گه نقش و گهی نقاش گشت راز پنهان دو عالم از دل ما فاش گشت
2 دخل عالم نیست خرج چشم گریان را کفاف بارها در دور اشکم آسمان قلاش گشت
3 اعتبارم کمتر از ویرانه ای شد آه آه زانکه نتوانم گهی بر گرد آن سرفاش گشت
1 عالم تمام شرح جگر خواری دل است تفسیر نقطه ای که ز پرگاری دل است
2 خون می چکد ز قصه ام امشب حذر کنید چنگ محبت است و گرفتاری دل است
3 دیوانگی به گرد غبارم نمی رسد این نشئه درد ساغر سرشاری دل است