1 فهمیده چشم شوخ تو حال خراب ما غوغای ناز تا چه کند با حجاب ما
2 از عشق خاکسار به جایی رسیده ایم ماییم آسمان و دل است آفتاب ما
3 افسانه هرزه دردسر خویش می دهد بیداری خیال کسی برده خواب ما
4 چون طفل موج رام فراغت نگشته ایم گردیده مهد راحت ما اضطراب ما
1 نکرده شکوه بیجا زیارت لب ما اثر ز خود رود از انتعاش یارب ما
2 نه از نزاع وبالی نه از جدل خللی فروغ آینه صاف ماست کوکب ما
3 غبار خاطر پرواز گل نمی گردیم قضا به شهپر عنقا نوشته مطلب ما
4 ریاض غفلت از این چشمه می شود سیراب چگونه صبح نخندد به گریه شب ما
1 شد شیشه خانه باغ دل از جان سخت ما جز سنگ فتنه یار نیارد درخت ما
2 بیگانه الفتیم چه دنیا چه آخرت در خانه وجود و عدم نیست رخت ما
3 ابر بهار گریه مستانه خودیم گلهای باغ ما جگر لخت لخت ما
4 زیر نگین ماست دو عالم گذشتگی بیزاری کلاه و نمد تاج و تخت ما
1 رام طاعتیم و کشاکش کمند ما صید دلیم و گردن تسلیم بند ما
2 شکر فروش خنده او زهر چشم او تلخی فزای گریه ما زهرخند ما
3 گلدسته بند شعله دیدار گشته ایم دارد سپند غنچه در آتش گزند ما
4 خویش بهانه جوی و نگه تشنه التفات ناکام آرزو دل مشکل پسند ما
1 ارغوان زار شفق یک آتش بی دود ما نرگسستان سحر یک اشک آه آلود ما
2 سجده ای کز جبهه گرد آستانش می برد می توان دیدن ز سیمای جبین فرسود ما
3 عکس ماه نو شود در بحر چون ماهی کباب ابر نیسان گر شود چشم شرار آلود ما
4 خاطر نازک نقاب آرزوهای دل است رنگ گل زنگ است در آیینه مقصود ما
1 زلف ساقی گر نیندازد گره در کار ما سبحه گردد شرمسار زهد از زنار ما
2 برگ باغ بی ثمر آیینه آیینه شد شهپر طوطی شود خار سر دیوار ما
3 در پناه غنچه ریگ روان سر کرده (ایم) منتی از اختلاط گل ندارد خار ما
4 نا امیدی کارش از مطلب روایی هم گذشت خاطر ما بیش از این غافل مباش از کار ما
1 گر ندانی تا قیامت راز ما نقش کن بر لوح دل انداز ما
2 بی جگرتر از نگاه حیرتیم بر زمین پر می کشد پرواز ما
3 ما امانتدار نقد وحدتیم در دل عالم نگنجد راز ما
4 گر نداند دل توان معذور داشت می گدازد در دل ما راز ما
1 چه حرف مهر و وفا گوش کرده ای از ما چه دیده ای که فراموش کرده ای از ما
2 بهار سوختگی چاک دلق عریانی است چه شعله ها که قصب پوش کرده ای از ما
3 مباد دردسر قیل و قالت ای غفلت چراغ مدرسه خاموش کرده ای از ما
4 تبسمی که نمکپوش کرده ای از دل ترحمی که جفا کوش کرده ای از ما
1 گردش چشم تغافل ساغر لبریز ما اشک گلگون است در راه طلب شبدیز ما
2 در شهادت رگ برآورده است هر مویی زتن نشتری دارد ز هر مژگان به کف خونریز ما
3 شب به یاد آفتاب اول چراغان می کنند می رسد آخر به جایی ناله شبخیز ما
4 گر نباشد گردش چشم تو ساقی در نظر صبح محشر می شود شام خمار آمیز ما
1 آیینه شود دود چراغ نفس ما خورشید بود سایه خار هوس ما
2 آن مشت غباریم که در راه محبت شد ریگ روان قافله بی جرس ما
3 کوگریه شوقی که دهد رخت به سیلاب تا منت آتش نکشد خار و خس ما
4 آن مرغ اسیریم که از گرمی صیاد مژگان سمندر شده چاک قفس ما