دور چشم بد زسوز سینه غمناک از اسیر شهرستانی غزل 85
1. دور چشم بد زسوز سینه غمناک ما
بعد مردن گل کند یا رب سپند از خاک ما
...
1. دور چشم بد زسوز سینه غمناک ما
بعد مردن گل کند یا رب سپند از خاک ما
...
1. سینه صاف است پیر ما خوشا احوال ما
فال رحمت می گشاید نامه اعمال ما
...
1. دگر چه باده به پیمانه می کند دل ما
که مشق گریه مستانه می کند دل ما
...
1. آیینه خرد حسن ز بازار دل ما
سوگند خورد عشق به دیدار دل ما
...
1. گداخت بر لب حسرت ترانه دل ما
تبسمی کن و بشکن بهانه دل ما
...
1. درد عشق آشیانه دل ما
راز مجنون فسانه دل ما
...
1. بهار تنگدلی سبز کرد حاصل ما
عبیر غنچه غبار خرابه دل ما
...
1. هر چند تپید بسمل ما
خندان تر گشت قاتل ما
...
1. جذبهها زین کوشش بیبال و پر دیدیم ما
کعبه و بتخانه را در یک سفر دیدیم ما
...
1. خار و گل را جوش یک پیمانه میدانیم ما
سبزه بیگانه را افسانه میدانیم ما
...
1. در محبت از جنون امداد می خواهیم ما
دام داریم از خدا صیاد می خواهیم ما
...
1. از بسکه خورد نیش خموشی بیان ما
خون شد به رنگ غنچه زبان در دهان ما
...