شد شیشه خانه باغ دل از از اسیر شهرستانی غزل 73
1. شد شیشه خانه باغ دل از جان سخت ما
جز سنگ فتنه یار نیارد درخت ما
...
1. شد شیشه خانه باغ دل از جان سخت ما
جز سنگ فتنه یار نیارد درخت ما
...
1. رام طاعتیم و کشاکش کمند ما
صید دلیم و گردن تسلیم بند ما
...
1. ارغوان زار شفق یک آتش بی دود ما
نرگسستان سحر یک اشک آه آلود ما
...
1. زلف ساقی گر نیندازد گره در کار ما
سبحه گردد شرمسار زهد از زنار ما
...
1. گر ندانی تا قیامت راز ما
نقش کن بر لوح دل انداز ما
...
1. چه حرف مهر و وفا گوش کرده ای از ما
چه دیده ای که فراموش کرده ای از ما
...
1. گردش چشم تغافل ساغر لبریز ما
اشک گلگون است در راه طلب شبدیز ما
...
1. آیینه شود دود چراغ نفس ما
خورشید بود سایه خار هوس ما
...
1. گردیده خوان نعمت وجه معاش ما
خجلت کشد زخود دل کاهل تلاش ما
...
1. غمش باشد شراب بیغش ما
تراود آب حیوان زآتش ما
...
1. زخمی افسانه ناصح نگردد گوش ما
صاف رحمت می چکد از درد نوشانوش ما
...
1. تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما
آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
...