غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی

873 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه اسیر شهرستانی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 61 از این مجموعه هستید.

لبت به سهو نوازد گرم از اسیر شهرستانی غزل 718

1. لبت به سهو نوازد گرم به یک دشنام
به من ز سستی طالع نمی رسد پیغام
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 8 بیت

به خون تپیده شکاری ز از اسیر شهرستانی غزل 719

1. به خون تپیده شکاری ز صیدگاه توام
به جان رسیده غباری ز خاک راه توام
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 5 بیت

در وفا داری طلسم بیوفایی از اسیر شهرستانی غزل 720

1. در وفا داری طلسم بیوفایی بسته ام
تا دچار او شدم دل بر جدایی بسته ام
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 5 بیت

گر چه سودای تو یک عمر از اسیر شهرستانی غزل 721

1. گر چه سودای تو یک عمر به سر داشته ام
بیخودم بیخود اگر از تو خبر داشته ام
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 5 بیت

در زمین دل خود تخم رضا از اسیر شهرستانی غزل 722

1. در زمین دل خود تخم رضا کاشته ام
هر نفس خرمن شکری است که برداشته ام
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 7 بیت

فانوس شمع خلوت دیدار از اسیر شهرستانی غزل 723

1. فانوس شمع خلوت دیدار گشته ام
آیینه خانه دل بیدار گشته ام
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 4 بیت

در دل از مستی فغان گم از اسیر شهرستانی غزل 724

1. در دل از مستی فغان گم کرده ام
بلبلی در آشیان گم کرده ام
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 5 بیت

لاله داغم ز گلزار جگر از اسیر شهرستانی غزل 725

1. لاله داغم ز گلزار جگر جوشیده‌ام
آتشین موجم ز بحر چشم تر جوشیده‌ام
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 5 بیت

مشغول یاد اوست دل پاره از اسیر شهرستانی غزل 726

1. مشغول یاد اوست دل پاره پاره ام
رقصد ز شوق بر سر مژگان نظاره ام
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 6 بیت

لب تر نکرده از می هستی از اسیر شهرستانی غزل 727

1. لب تر نکرده از می هستی پیاله ام
داغ تو کرده گل به گریبان چو لاله ام
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 6 بیت

بس که خود را بسته دام از اسیر شهرستانی غزل 728

1. بس که خود را بسته دام بلا می‌خواستم
محنت آسایش درد از دوا می‌خواستم
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 4 بیت

ز یادش بس که هشیارم به از اسیر شهرستانی غزل 729

1. ز یادش بس که هشیارم به خون خویشتن مستم
نمی‌دانم کجا می می‌خورد دیگر که من مستم
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه 7 بیت