شکفتن در ریاض خاطرم از اسیر شهرستانی غزل 575
1. شکفتن در ریاض خاطرم بیکار میماند
گل از یاد بهارم در طلسم خار میماند
...
1. شکفتن در ریاض خاطرم بیکار میماند
گل از یاد بهارم در طلسم خار میماند
...
1. دل شکاران که مرا بی سر و پا ساخته اند
حلقه دام ز محراب دعا ساخته اند
...
1. مشتی از خاکستر پروانه پیدا کرده اند
چشم پاک شعله را زان سرمه بینا کرده اند
...
1. همچو خس آیینه پرداز شرارم کرده اند
همچو جوهر وقف تیغ آبدارم کرده اند
...
1. دوستان فکری به حالم کرده اند
خون خواهشها حلالم کرده اند
...
1. پاک بینان الفتی با داغ پنهان کرده اند
جای گل چون شعله آتش در گریبان کرده اند
...
1. از دلم روزی که طرح روزگار انداختند
گل ز اشکم در گریبان بهار انداختند
...
1. عشق نگشوده طلسمی است که بر دل بستند
آه از این عقده آسان که چه مشکل بستند
...
1. به دلم بال و پر ناله کشیدن دادند
قفس سینه به تاراج پریدن دادند
...
1. فریب جلوه مستانه دادند
مرا از نقش پا پیمانه دادند
...
1. تا دل مست تو را داغ وفا بخشیدند
جرم صد میکده از نیم دعا بخشیدند
...
1. عاجزان چون نام غیرت می برند
جوهر از شمشیر نصرت می برند
...