تماشای بهار عافیت گل از اسیر شهرستانی غزل 503
1. تماشای بهار عافیت گل چیدنی دارد
اگر در خواب باشد روی مطلب دیدنی دارد
...
1. تماشای بهار عافیت گل چیدنی دارد
اگر در خواب باشد روی مطلب دیدنی دارد
...
1. دلم ز دانه ناکشته دامنی دارد
در این بهار که هر خوشه خرمنی دارد
...
1. گر دست هوای تو به دلها نگذارد
خمیازه گلها به چمن پا نگذارد
...
1. نه تنها صبر با کم آرزوی بیش نگذارد
چو کامل شد جنون دل را به جای خویش نگذارد
...
1. اگر بینش ز مژگان پر برآرد
سر از کار جنون کمتر برآرد
...
1. جذب نگهت جام می از تاک برآرد
گیرایی چشمت مژه از خاک برآرد
...
1. خواب اگر پی به سرگریه شبگیر آرد
صبح را بهر شفاعت به چه تدبیر آرد
...
1. دلم وحشی شود رازش اگر لب بر زبان آرد
زبان دام افکند تا حرف او را در بیان آرد
...
1. مگو کشتن بلایی بر سر منصور میآرد
شراب نیستی جان در تن مخمور میآرد
...
1. کو قاصدی که نامه به باد صبا برد
تا گردم از قلمرو بال هما برد
...
1. پروانه چراغ وفا پر کجا برد
هرکس که گشت گرد سری سرکجا برد
...
1. سودای تو ما را به تمنای دگر برد
آیینه حیرت به تماشای دگر برد
...