88 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی

1 جلوه حسن تو بس در صورت و معنی گرفت می توان از گرد مجنون دامن لیلی گرفت

2 قطره تا موج محیط بی نیازی گوهر است می توان سامانی از هر پاره کشتی گرفت

3 پرتو آیینه دارد حلقه دام وفا گریه ما عالمی از فیض یکرنگی گرفت

4 هر کجا گیرد مروت دامنت خونم بریز می توان از کشتنم اکسیر بی رحمی گرفت

1 گشته تا صیاد ما مژگان شوخ کرده صید مدعا مژگان شوخ

2 بر نمی آید فلک با تیغ ناز دارد اقبال رسا مژگان شوخ

3 دل عبادت می کند چشم مرا دیده ام نام خدا مژگان شوخ

4 از نگاه آشنا برگشته های تا به سر دارد چها مژگان شوخ

1 در دامت آن غبار که بر بال و پر نشست شد توتیای بینش و در چشم تر نشست

2 صبحش نوید دولت بیدار می دهد خورشید طالعی که شبی بیشتر نشست

3 پروانه چراغ دل روشن من است شبهای انتظار تو نقش سحر نشست

4 پرواز عندلیب چکد از غبار من نقش شکسگتیم ز گل بیشتر نشست

1 جلوه ای از چشم دل مستور نیست لن ترانی پرده دار طور نیست

2 پاکبازی را نشان دیگر است هر که سربازی کند منصور نیست

3 تا تو می آیی قیامت رفته است وعده وصل اینقدرها دور نیست

4 از غبارم آسمانها ساختند بیش از این افتادگی مقدور نیست

1 به دور چشم توام التجا به دوران نیست نگاه گرم کم از خاتم سلیمان نیست

2 فریب خورده دام نگاه می داند که زیر تیغ تغافل نشستن آسان نیست

3 ز گرد راه تو روشن کنم سواد نظر غبار بینشم از سرمه صفاهان نیست

4 مرا که یاد رخ دوست گلشن نظر است هجوم گریه کم از جوش عندلیبان نیست

1 در تماشای تو هر چشمی دلی است پاکی بینش قمار مشکلی است

2 هست برما بی بری چون بید بار شهرت بیحاصلی هم حاصلی است

3 آرزوی منصب دنیا بلاست قطره را هر موج امید ساحلی است

4 با نظر تنگی بود دنیا فراخ مور را هر نقش پا سرمنزلی است

1 سیم اشکم صیقل آیینه گلهای صبح می توان دیدن خیال رویت از سیمای صبح

2 ظلمت دل شسته نوری از جبینش می دهد در بغل آیینه ای دارد گل رعنای صبح

3 آسمان پنداری از گرد ره او می رسد بسکه رنگین چیده بر بالای هم کالای صبح

4 از بهار تازه ای گلدسته می بندد اثر جوش آه شب نشینان دامن گلهای صبح

1 گرفتار کمند عشق را صیاد حاجت نیست شهید خنجر بیداد را جلاد حاجت نیست

2 بلند آوازگی نخلی است از گلزار خاموشی گر از من بشنود مرغ چمن فریاد حاجت نیست

3 مرا خود شیشه دل می خورد بر سنگ ناکامی تو را در مکتب سنگین دلی استاد حاجت نیست

4 ز تأثیر توکل گشته ام از خلق مستغنی مرا در بی نیازی از کسی امداد حاجت نیست

1 جز مراد دلت مرادم نیست درد با صاف اعتقادم نیست

2 گفتمش وعده های بوسه چه شد کرد لب خنده ای که یادم نیست

3 داد گردم به باد راز جنون چه کنم با کس اعتمادم نیست

4 هرزه دردسر دعا چه دهم مطلبی در خور مرادم نیست

1 که گفته سنگ دلت کفه محبت باد دعای کیست که صبرم رمیده طاقت باد

2 مرا به عاشق دیوانه رحم می آید غریب کیست دلش آشنای طاقت باد

3 در آتش دل الفت ندیده خویشم که آرمیدگیش صید دام وحشت باد

4 هزار رنگ شکفتند میکشان ساقی گل همیشه بهار تو ابر رحمت باد

آثار اسیر شهرستانی

88 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی