88 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی

1 از قدش جلوه باز کام گرفت هر قدم حیرتی به دام گرفت

2 زهد مشرب پرست را نازم در شب روزه رفت و جام گرفت

3 توبه می درست پیمان نیست نتوان روزه حرام گرفت

4 عسس باده بین که ماه صیام صبح را در لباس شام گرفت

1 دیده ام یک مژه آرام به خوابی ننوشت که خیالی به دلم حکم عتابی ننوشت

2 دفتر عمر سپردیم به بی پروایی جمع و خرج دو جهان را به حسابی ننوشت

3 سخن عاشق دیوانه چه گفتن دارد نیست طفلی که در این مسئله بابی ننوشت

4 ثبت دل ساخت سروش نفس هر که شنید نام ما بود که بر پشت کتابی ننوشت

1 تا غمش در دلم قرار گرفت برگ گل شعله در کنار گرفت

2 خویش آتش ز گل نمی دانست دل ما را ز ما چکار گرفت

3 دل یکرنگ خویش را نازم خویش را تنگ در کنار گرفت

4 بی تو دیگر چه می توان گفت چشم آیینه ها غبار گرفت

1 شوق روزی که پی چاک گریبان می‌گشت عمرها بود که مجنون تو عریان می‌گشت

2 یاد معماری مجنون که ز خاکستر دل رنگ هر خانه که می‌ریخت بیابان می‌گشت

3 گردش چشم تو روزی که شکارم می‌کرد تا چه‌ها در دلت ای زود پشیمان می‌گشت

4 ناله را با نفس سوخته بنواخته بود که نیستان چقدر بی‌سر و سامان می‌گشت

1 به فکر خاطر ناشاد ما نیست دل بیگانه هیچش یاد ما نیست

2 سفر طوق گرفتاران شوق است چو قمری آشیان صیاد ما نیست

3 ز دل منشور نادانی گرفتیم فلک در فکر استعداد ما نیست

4 چرا داد دل از گردون نخواهیم کسی را گوش بر فریاد ما نیست

1 نگشته مست تو هرگز به هیچ در محتاج مباد چشم و دل ما به یکدگر محتاج

2 غبار اگر شده دیوانه خاطرش جمع است چرا ز خشکی دریا شود گهر محتاج

3 صفای سینه عاشق گل همیشه بهار ز خشکسال نگردیده چشم تر محتاج

4 نکرده ایم سؤالی دگر تو می دانی مباد چشم و دل ما به بحر و بر محتاج

1 ز تاب سنبلی صید ضعیفم در کمند افتد ز صید غنچه ای گرد سبکروحم بلند افتد

2 به دامش گر به خاطر بگذارنم یاد آزادی تنم را همچو جوشن بند بر بالای بند افتد

3 چه گل چیند زعالم حسرت زندانی مرغی که پروازش گره در بیضه مانند سپند افتد

4 خراش صوت بلبل در بهار از ناله می دزدم که ترسم در دماغ ابر خون گل بلند افتد

1 وحدت جهان گرفت و تماشا چنانکه هست صدرنگ گل برآمد و بلبل همان که هست

2 دارد دلم برای غمت کارخانه ای بیرون از این زمین و از این آسمان که هست

3 عکس تو را به روی گل و خار می کشد آیینه را شناخته ایم آنچنان که هست

4 پیش از خیال محرم راز تو بوده ایم در خاطر تو جای دلم آن نشان که هست

1 هر جا که نقش توبه شکستن شود درست بزم بهار و رونق گلشن شود درست

2 از شش جهت چو قبله نما در کشاکشم تا مطلب دلم ز تپیدن شود درست

3 گشتم غبار و بوی گل افشاگر من است چون خاطرم ز راز نهفتن شود درست

4 منت خدا نکرده گر از دوستان کشم کارم ز مهربانی دشمن شود درست

1 غمی که درد نیفزود ننگ سلسله باد لبی که شکر نفرسود ساغر گله باد

2 ز آشنایی صیاد در شکنجه دام دل رمیده عاشق شکار آبله باد

3 هجوم گریه ما گرد ما به جا نگذاشت غبار خاطر یاران غبار قافله باد

4 نگاه گرم تحمل گداز و شوق رسا دلی که خون نشود خونبهای حوصله باد

آثار اسیر شهرستانی

88 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی