گل گل شکفته از شفق فیض از اسیر شهرستانی غزل 408
1. گل گل شکفته از شفق فیض باغ صبح
پر گشته از شراب تماشا ایاغ صبح
...
1. گل گل شکفته از شفق فیض باغ صبح
پر گشته از شراب تماشا ایاغ صبح
...
1. شب روز شد به یاد تو روشن چراغ صبح
با ساغر ستاره کنم سیر باغ صبح
...
1. دل صاف می کند ز کدورت ایاغ صبح
تا افکند سیاهی شب را ز داغ صبح
...
1. بسکه از مهر او گداخته صبح
علم صدق بر فراخته صبح
...
1. جذبه شوق که می ریخت به پیمانه صبح
مست خورشید برون تاخته از خانه صبح
...
1. سیم اشکم صیقل آیینه گلهای صبح
می توان دیدن خیال رویت از سیمای صبح
...
1. گشته تا صیاد ما مژگان شوخ
کرده صید مدعا مژگان شوخ
...
1. که گفته سنگ دلت کفه محبت باد
دعای کیست که صبرم رمیده طاقت باد
...
1. اضطرابم رهین طاقت باد
وحشتم صید دام الفت باد
...
1. رنگ شکسته از گل رویش عیان مباد
پژمردگی شکفته این گلستان مباد
...
1. بی یاد قامتش دل بیتاب من مباد
چون سرو خوشخرام نباشد چمن مباد
...
1. گلشن آرای خیالم حسن محجوب تو باد
لاله زار خاطرم داغ دل آشوب تو باد
...