1 دل صاف می کند ز کدورت ایاغ صبح تا افکند سیاهی شب را ز داغ صبح
2 تا آسمان ز عکس قدح گل شکفته است رنگین تر است مجلس مستان ز باغ صبح
3 وا شد دلم ز فیض صبوحی در این بهار آشفتگی به خواب نبیند دماغ صبح
4 خواهم شبی که مست شراب جنون شدم خندم به روی ساغر و گیرم سراغ صبح
1 تا کی از شام جدایی ماجرا خواهد گذشت خود نمی دانی که هر روزم چها خواهد گذشت
2 بسکه می دزدم نفس در سینه بی تحریک عشق کار من از پرسش روز جزا خواهد گذشت
3 دام الفت شد نفس تقریب صیادی کجاست تا کی از خاطر کسی دیر آشنا خواهد گذشت
4 دیده ام خواب پریشانی چه تعبیرش کنم نگذرد در خاطری کز خاک ما خواهد گذشت؟
1 ز آهم خاطر منت گساران تازه می گردد ز اشکم کینه مطلب حصاران تازه می گردد
2 به آتشپاره های داغ دل بیجا نمی نازم به خون غلطم بهار لاله کاران تازه می گردد
3 به رنگ می هماغوش شکستن توبه ای دارم که از داغش دل مطلب خماران تازه می گردد؟
4 به رویش اشک می ریزم به سویم گرم می بیند دماغ شعله در گلگشت باران تازه می گردد
1 مشق گداز دل ز نفس میتوان گرفت بوی گلاب شعله ز خس میتوان گرفت
2 زنجیر را به باده گرو میتوان نهاد پیمانهای ز دست عسس میتوان گرفت
3 آیینه بال گشته نسیم از هوای ابر صید پری به دام نفس میتوان گرفت
4 مشرب اگر وفا و خرابات اگر دل است جام محبت از همه کس میتوان گرفت
1 کدام صبح که سرمشق انتظارم نیست کدام شب که سر گریه در کنارم نیست
2 ز بیزبانی خود شکر بر زبان دارم که سهو شکوه در اوراق روزگارم نیست
3 ز ابر سایه برگ خزان سرشته گلم شکفتگی است که در خاطر بهارم نیست
4 شکفتگی نپذیرد اگر غبار شوم ز سخت رویی دل عقده ای به کارم نیست
1 خموشیها عجب شیرین زبانی است لب کم حرف رنگین داستانی است
2 سر هر خار این صحرای خونخوار نشان بیرق صاحبقرانی است
3 اشارتهای مدهوش زمانه تغافلهای خاموش بیانی است
4 میندیش از خم بازوی سرکش خدنگ هر کج اندیشی کمانی است
1 گر دل غبار گشته امید خیال هست باران شکار ابر پراکنده حال هست
2 پروانه آبروست گهر صاف طینت است هر جا که حسن پاک بود انفعال هست
3 سر می کنیم پیش تو گر پر گشودنی است در طالع خموشی ما یک سؤال هست
4 آهی بساط گریه ما را گشوده است صدگونه گل به سایه یک نو نهال هست
1 گردش چشم تماشا می گشت از می شیشه دلها می گشت
2 گریه گر از دل ما می آمد قطره سرمایه دریا می گشت
3 چقدر عربده ها می کاهید گر نگاهی ز دلم وا می گشت
4 گرد این شوخی حیرت می دید تا ابد محو تماشا می گشت
1 گلشن آرای خیالم حسن محجوب تو باد لاله زار خاطرم داغ دل آشوب تو باد
2 از کتاب دل گشودم فال قاصد می رسد پیچ و تابم مژده دیدار مکتوب تو باد
3 درد را لذت فروش سخت جانی کرده ای جان بیتابی فدای صبر ایوب تو باد
4 خار وگل آنجا نمک پرورده یک شبنمند حسرت آرای دل عاشق بد و خوب تو باد
1 جنون بوی گل افسانه کیست محبت گردش پیمانه کیست
2 نگه روشنگر آیینه ماست تغافل ساقی میخانه کیست
3 سرشکم دیده امشب خواب سیلاب خرابی خوش نشین خانه کیست
4 نمی دانم می از ساغر گل از جام بهار جلوه مستانه کیست