88 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی

1 دل صاف می کند ز کدورت ایاغ صبح تا افکند سیاهی شب را ز داغ صبح

2 تا آسمان ز عکس قدح گل شکفته است رنگین تر است مجلس مستان ز باغ صبح

3 وا شد دلم ز فیض صبوحی در این بهار آشفتگی به خواب نبیند دماغ صبح

4 خواهم شبی که مست شراب جنون شدم خندم به روی ساغر و گیرم سراغ صبح

1 تا کی از شام جدایی ماجرا خواهد گذشت خود نمی دانی که هر روزم چها خواهد گذشت

2 بسکه می دزدم نفس در سینه بی تحریک عشق کار من از پرسش روز جزا خواهد گذشت

3 دام الفت شد نفس تقریب صیادی کجاست تا کی از خاطر کسی دیر آشنا خواهد گذشت

4 دیده ام خواب پریشانی چه تعبیرش کنم نگذرد در خاطری کز خاک ما خواهد گذشت؟

1 ز آهم خاطر منت گساران تازه می گردد ز اشکم کینه مطلب حصاران تازه می گردد

2 به آتشپاره های داغ دل بیجا نمی نازم به خون غلطم بهار لاله کاران تازه می گردد

3 به رنگ می هماغوش شکستن توبه ای دارم که از داغش دل مطلب خماران تازه می گردد؟

4 به رویش اشک می ریزم به سویم گرم می بیند دماغ شعله در گلگشت باران تازه می گردد

1 مشق گداز دل ز نفس می‌توان گرفت بوی گلاب شعله ز خس می‌توان گرفت

2 زنجیر را به باده گرو می‌توان نهاد پیمانه‌ای ز دست عسس می‌توان گرفت

3 آیینه بال گشته نسیم از هوای ابر صید پری به دام نفس می‌توان گرفت

4 مشرب اگر وفا و خرابات اگر دل است جام محبت از همه کس می‌توان گرفت

1 کدام صبح که سرمشق انتظارم نیست کدام شب که سر گریه در کنارم نیست

2 ز بیزبانی خود شکر بر زبان دارم که سهو شکوه در اوراق روزگارم نیست

3 ز ابر سایه برگ خزان سرشته گلم شکفتگی است که در خاطر بهارم نیست

4 شکفتگی نپذیرد اگر غبار شوم ز سخت رویی دل عقده ای به کارم نیست

1 خموشیها عجب شیرین زبانی است لب کم حرف رنگین داستانی است

2 سر هر خار این صحرای خونخوار نشان بیرق صاحبقرانی است

3 اشارتهای مدهوش زمانه تغافلهای خاموش بیانی است

4 میندیش از خم بازوی سرکش خدنگ هر کج اندیشی کمانی است

1 گر دل غبار گشته امید خیال هست باران شکار ابر پراکنده حال هست

2 پروانه آبروست گهر صاف طینت است هر جا که حسن پاک بود انفعال هست

3 سر می کنیم پیش تو گر پر گشودنی است در طالع خموشی ما یک سؤال هست

4 آهی بساط گریه ما را گشوده است صدگونه گل به سایه یک نو نهال هست

1 گردش چشم تماشا می گشت از می شیشه دلها می گشت

2 گریه گر از دل ما می آمد قطره سرمایه دریا می گشت

3 چقدر عربده ها می کاهید گر نگاهی ز دلم وا می گشت

4 گرد این شوخی حیرت می دید تا ابد محو تماشا می گشت

1 گلشن آرای خیالم حسن محجوب تو باد لاله زار خاطرم داغ دل آشوب تو باد

2 از کتاب دل گشودم فال قاصد می رسد پیچ و تابم مژده دیدار مکتوب تو باد

3 درد را لذت فروش سخت جانی کرده ای جان بیتابی فدای صبر ایوب تو باد

4 خار وگل آنجا نمک پرورده یک شبنمند حسرت آرای دل عاشق بد و خوب تو باد

1 جنون بوی گل افسانه کیست محبت گردش پیمانه کیست

2 نگه روشنگر آیینه ماست تغافل ساقی میخانه کیست

3 سرشکم دیده امشب خواب سیلاب خرابی خوش نشین خانه کیست

4 نمی دانم می از ساغر گل از جام بهار جلوه مستانه کیست

آثار اسیر شهرستانی

88 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی