دیده ناکام را جز تهمت از اسیر شهرستانی غزل 360
1. دیده ناکام را جز تهمت نظاره نیست
شوخ چشمی در محبت چون دل صدپاره نیست
...
1. دیده ناکام را جز تهمت نظاره نیست
شوخ چشمی در محبت چون دل صدپاره نیست
...
1. خرقه پوشی است خودنمایی نیست
عشقبازی است میرزایی نیست
...
1. آیا دیگر چه مدعا داشت
بیگانه نگاه آشنا داشت
...
1. فلک ز کام من سفله کیش عار نداشت
دلم دماغ سرانجام اعتبار نداشت
...
1. رواج ساختگی های روزگار نداشت
زر شکسته دل بیش از این عیار نداشت
...
1. عاشق آن روز که جا در خم آن دام نداشت
کلفت دایمی الفت هر خام نداشت
...
1. در دیار ما زمین مشت غباری هم نداشت
آسمان از تنگدستی ها مداری هم نداشت
...
1. در حلقه زلف تو دلی چله نشین داشت
دیوانه که اقبال رسا زیر نگین داشت
...
1. سبزه ما کی ز برق خرمنی اندیشه داشت
گر دمید از آب حیوان آتشی در ریشه داشت
...
1. دلم با سوز پنهانی سری داشت
که چون گردون کف خاکستری داشت
...
1. تا کی از شام جدایی ماجرا خواهد گذشت
خود نمی دانی که هر روزم چها خواهد گذشت
...
1. در دلم سیر کوی یار گذشت
خارم از پا گل از کنار گذشت
...