غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی

873 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه اسیر شهرستانی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 27 از این مجموعه هستید.

نگاهش دورگرد آشنایی از اسیر شهرستانی غزل 312

1. نگاهش دورگرد آشنایی است
تغافل بر سر صبرآزمایی است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

گل هر ابر رنگین هوایی از اسیر شهرستانی غزل 313

1. گل هر ابر رنگین هوایی است
دل هر قطره گلچین هوایی است
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

ز حرف دوست اگر کار من از اسیر شهرستانی غزل 314

1. ز حرف دوست اگر کار من نرفت از دست
ز دست رفتم و دست سخن نرفت از دست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

هر جا که نقش توبه شکستن از اسیر شهرستانی غزل 315

1. هر جا که نقش توبه شکستن شود درست
بزم بهار و رونق گلشن شود درست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

ز بسکه هر طرف از خاطرم از اسیر شهرستانی غزل 316

1. ز بسکه هر طرف از خاطرم غبار نشست
نمی توان به سر راه انتظار نشست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

در دامت آن غبار که بر از اسیر شهرستانی غزل 317

1. در دامت آن غبار که بر بال و پر نشست
شد توتیای بینش و در چشم تر نشست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

شادیم از دلی که شکستن از اسیر شهرستانی غزل 318

1. شادیم از دلی که شکستن عیار اوست
داریم عالمی که خرابی حصار اوست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

حسن آتش و دل سمندر اوست از اسیر شهرستانی غزل 319

1. حسن آتش و دل سمندر اوست
عشق آفت و درد لشگر اوست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

جفا جویی سپند آتش اوست از اسیر شهرستانی غزل 320

1. جفا جویی سپند آتش اوست
اجل مزدور خوی سرکش اوست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

درد بیدرمان دوای جان از اسیر شهرستانی غزل 321

1. درد بیدرمان دوای جان بی آرام اوست
تلخی مردن شراب صاف درد آشام اوست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

آنچه دل را می نوازد درد از اسیر شهرستانی غزل 322

1. آنچه دل را می نوازد درد بیدرمان اوست
آنکه جان را زنده دارد آتش پنهان اوست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

کرده خونم را صف مژگان از اسیر شهرستانی غزل 323

1. کرده خونم را صف مژگان چراغان زیر پوست
موج نشتر می زند نبض شهیدان زیر پوست
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه