نگاهش دورگرد آشنایی از اسیر شهرستانی غزل 312
1. نگاهش دورگرد آشنایی است
تغافل بر سر صبرآزمایی است
...
1. نگاهش دورگرد آشنایی است
تغافل بر سر صبرآزمایی است
...
1. گل هر ابر رنگین هوایی است
دل هر قطره گلچین هوایی است
...
1. ز حرف دوست اگر کار من نرفت از دست
ز دست رفتم و دست سخن نرفت از دست
...
1. هر جا که نقش توبه شکستن شود درست
بزم بهار و رونق گلشن شود درست
...
1. ز بسکه هر طرف از خاطرم غبار نشست
نمی توان به سر راه انتظار نشست
...
1. در دامت آن غبار که بر بال و پر نشست
شد توتیای بینش و در چشم تر نشست
...
1. شادیم از دلی که شکستن عیار اوست
داریم عالمی که خرابی حصار اوست
...
1. حسن آتش و دل سمندر اوست
عشق آفت و درد لشگر اوست
...
1. جفا جویی سپند آتش اوست
اجل مزدور خوی سرکش اوست
...
1. درد بیدرمان دوای جان بی آرام اوست
تلخی مردن شراب صاف درد آشام اوست
...
1. آنچه دل را می نوازد درد بیدرمان اوست
آنکه جان را زنده دارد آتش پنهان اوست
...
1. کرده خونم را صف مژگان چراغان زیر پوست
موج نشتر می زند نبض شهیدان زیر پوست
...