به دور ما نگه مشفقانه از اسیر شهرستانی غزل 276
1. به دور ما نگه مشفقانه را چه شده است
به قحط سال تمنا خزانه را چه شده است
...
1. به دور ما نگه مشفقانه را چه شده است
به قحط سال تمنا خزانه را چه شده است
...
1. یاد زلف تو مرا مصرع حالی شده است
دلم از دست تمنای تو خالی شده است
...
1. گریه زچشمم به امان آمده است
ناله ز آهم به فغان آمده است
...
1. شور دل پیشتر از دل به جهان آمده است
عید در اول ماه رمضان آمده است
...
1. بی جام و شیشه چشم تو خمار بوده است
بی نوبهار روی تو گلزار بوده است
...
1. تا غم نبوده خاطر خرم نبوده است
زخم آنقدر نبوده که مرهم نبوده است
...
1. موجه دریا ز شورم مصرع پیچیده است
در صدف گوهر ز اشکم معنی دزدیده است
...
1. بعد عمری سویم از روی مروت دیده است
نرگس بیدارش امشب خواب الفت دیده است
...
1. رنجی که چشم شب پره از نور دیده است
زخم دلم ز مرهم کافور دیده است
...
1. ز بویی بیخودم رویی که دیده است
شکار حیرتم مویی که دیده است
...
1. مطرب ترانه ای که دماغم رسیده است
از آب شعله میوه باغم رسیده است
...
1. بی سبزه نوبهار ندانم چکاره است
معشوق ریش دار بهشت نظاره است!
...