خرابه گرد فلک احتشام از اسیر شهرستانی غزل 252
1. خرابه گرد فلک احتشام آه من است
رسید سلسله صبح و شام آه من است
...
1. خرابه گرد فلک احتشام آه من است
رسید سلسله صبح و شام آه من است
...
1. جمعیت جهان ز پریشانی من است
تعمیر این خرابه ز ویرانی من است
...
1. سخت حیران شده ام فرصت دیدن این است
وقت ناخوانده به فریاد رسیدن این است
...
1. آهم از بس که آتشین است
با ناله من اثر قرین است
...
1. هر چند بهشت دلنشین است
از کوی تو یک گل زمین است
...
1. بسترم تیغ و زخم بالین است
تلخی مرگ خواب شیرین است
...
1. تماشاگاه دل چشم سیاه است
که هر زخم نگاهش عیدگاه است
...
1. با سمند تو مگر مه به گرو تاخته است
که ز رفتار فرومانده و دل باخته است
...
1. گریه خاکستر گداخته است
بلبل باغ ناله فاخته است
...
1. سجده غفلت من قبله نما ساخته است
کار ناساخته ام را چو خدا ساخته است
...
1. دیگر به بزم او سخن ما گذشته است
آیا در آن میان چه سخنها گذشته است
...
1. کار نفس ز جلوه رنگین گذشته است
تا دیگر از دلم به چه آیین گذشته است
...