گرد کلفت در جنون درد از اسیر شهرستانی غزل 264
1. گرد کلفت در جنون درد ایاغم گشته است
طره آشفتگی موی دماغم گشته است
...
1. گرد کلفت در جنون درد ایاغم گشته است
طره آشفتگی موی دماغم گشته است
...
1. گلشن ز جلوه تو پریخانه گشته است
بوی گل از هوای تو دیوانه گشته است
...
1. از اشک و آه من گل و سنبل شکفته است
از ناله ام ترانه بلبل شکفته است
...
1. بهر پابوس تو از خاکم غباری برنخاست
از گل بخت من اقبال زمین هم کوته است
...
1. به جنون عشق مایل افتاده است
پیر ما سخت جاهل افتاده است
...
1. کدام شوق به راه دویدن افتاده است
که بی خبر دل ما از تپیدن افتاده است
...
1. هر طرف باد صبا زان طره بویی برده است
عضو عضوم را کمند جستجویی برده است
...
1. نه همین از دوری احباب داغم کرده است
آسمان زهر هلاهل در ایاغم کرده است
...
1. آنکه صید عالم از چشم خماری کرده است
یاد خود کرده است پنداری شکاری کرده است
...
1. دیوانه گر به دل غم دنیا شمرده است
از موج کیسه زر دنیا شمرده است؟
...
1. گلستان شرم و گلزار حیا آورده است
هر تغافل صد نگاه آشنا آورده است
...
1. دلم از یاد تو خندان شده است
شبم از صبح چراغان شده است
...