88 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی

1 بسکه از رشک سرشکم خاطر دریا پر است از دل آب گهر تا غنچه دلها پر است

2 دختر رزخونی عیش و ملالم گشته است کی دلم خالی شود در بزم تا مینا پر است

3 جلوه بسیار است خضر رهبری در کار نیست دیده (گر) داری همه عالم ز نقش پا پر است

4 گر چه بر قلب کمانداران ابرو می زنم در خور صبری که دارم نیم استغنا پر است

1 سینه صافیهای من روشنگر است کعبه هم آیینه اسکندر است

2 سنبل خط جانشین زلف شد باغ حسنش را صفای دیگر است

3 نایب ابروست مژگان دراز سبزه باغ کسی آهنگر است

4 گریه ما را داده عمر جاودان چشمه حیوان ما چشم تر است

1 به حرف لب نگشودن رسایی سخن است خموشی آلت زور آزمایی سخن است

2 هوس زغنچه گوهر گلاب می گیرد چه شد مرا ز لب او گدایی سخن است

3 طراوت چمن سبزه نگاه غزال نسیم گلشن وحشی ادایی سخن است

4 شمیم وحشی گلزار تازه الحانی غبار رهگذر عطرسایی سخن است

1 کدام شوق به راه دویدن افتاده است که بی خبر دل ما از تپیدن افتاده است

2 ز بیزبانی من وحشت نگاه کسی چو دام دیده به فکر رمیدن افتاده است

3 چه دیده ها که ز شرم رخ تو آب شده است چو قطره ای که ز چشم چکیدن افتاده است

4 غبار ما ز صبا هم بلد نمی گیرد به وادی سفر نارسیدن افتاده است

1 از عکس تنت جیب قبا آینه زار است پیراهن از اندام تو لبریز بهار است

2 دایم دم صبح است در اقلیم محبت آیینه دلان را به شب و روز چه کار است

3 کرد از ستم آباد شب هجر خلاصم صیاد خیال نگهت صبح شکار است

4 از کشتن منصور غرض دفع خمار است این ساغر می چاره خمیازه دار است

1 از نگاهش خلد ایما پر گل است از رخش باغ تماشا پر گل است

2 خواب آسایش به چشم ما کند خار دارد نقش دنیا پرگل است

3 با خیال او سفرها کرده ایم عالم از نقش پی ما پر گل است

4 دامن قاتل نگیرد خون ما کی شود پژمرده هر جا پرگل است

1 شمع راز من ز سیمای نگفتن روشن است اضطرابم از شکوه آرمیدن روشن است

2 ای نقاب عارضت دلکش تر از دیدارها شوخی حسن تو در چشم نهفتن روشن است

3 خار خشکم را خیال شبنمی سازد بهار همت دریا جوانمرد است بر من روشن است

4 آفتاب بی زوال بی نیازی ذره ای است ابر اگر گیرد فلک را چشم روزن روشن است

1 فتادگی ثمر نخل سرفرازی ماست خزان یاس گل باغ بی نیازی ماست

2 به زیر تیغ تو بی اختیار می رقصیم ز سرگذشتگی ما کمینه بازی ماست

3 نظر به دیده پاک است ابر رحمت را چو قطره دامن تر جامه نمازی ماست

4 نگاه گرم تو در عالم آرزو نگذاشت تغافل است که در فکر کارسازی ماست

1 بازم از مژگان شوخی خارخار عاشقی است دل درون سینه ام از انتظار عاشقی است

2 سبزه خط گر دمید از گلشن حسنت چه غم بیقراران رخت را نوبهار عاشقی است

3 خوشدلی ارزانی یاران فارغبال باد من دل خرم نمی خواهم که عار عاشقی است

4 زان وفا دشمن جفا چندانکه بینی صبرکن اینچنین می باشد ای دل کار و بار عاشقی است

1 گریه ابر از سمن رنگین تر است جلوه برق از چمن رنگین تر است

2 سایه عشق از سر ما کم مباد آه سرد از سوختن رنگین تر است

3 گفتگوی کیست بزم آرای شوق انجمن از انجمن رنگین تر است

4 انتظار جلوه او می کشم خاکم از خون چمن رنگین تر است

آثار اسیر شهرستانی

88 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اسیر شهرستانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی