1 بلبل بیا که ناله ارزان غنیمت است ابر بهار و صحبت یاران غنیمت است
2 از هر لبی نوای دگر می توان شنید تعبیر خوابهای پریشان غنیمت است
3 عمر عزیز کینه عبث می رود به باد فرصت غنیمت است عزیزان غنیمت است
4 گلبازی اشاره و ایما شکفته تر در سنگلاخ سیر گلستان غنیمت است
1 با سمند تو مگر مه به گرو تاخته است که ز رفتار فرومانده و دل باخته است
2 بنویسید به صیاد ز خون دل من که گرفتاری مرغان قفس ساخته است
3 در گلستان به چه رو چهره تواند گشتن گل که در پیش تو صد جا سپر انداخته است
4 کی شود از غمت افسرده که این سینه گرم بهر مرغ دل از آتش قفسی ساخته است
1 خیال دام و قفس انتظار آزادی است به خون خویش تپیدن شکار آزادی است
2 شکار تشنه لبم جان فدای صیادی که دام حلقه او چشمه سار آزادی است
3 تپیدن دل و باد بهار و شوق سفر هزار عقده باطل به کار آزادی است
4 کدام عقده گشاید به ناخن پرواز گره به کار زدن پود و تار آزادی است
1 هر نگاه گرم ما مجنون کامل گشته ای است هر سرشک حسرت ما صید بسمل گشته ای است
2 کی به صحرای جنون بی صرفه جولان می کند گرد ما دیوانه دنبال محمل گشته ای است
3 الفتی دارد سر زلف تو با کفر و جنون رشته تدبیر زنار سلاسل گشته ای است
4 خضر هم در وادی دل می شود آخر غبار هر نسیم این بیابان سعی کامل گشته ای است
1 دل بی درد ز افسردن حالش پیداست صید آزاد ز نقش پر و بالش پیداست
2 خس نقاب آمده این شعله ز خلوتگه راز هر کجا می روم از سینه خیالش پیداست
3 گهر پاک چه غم دارد از آسیب حسود لعل اگر خاک شود آب زلالش پیداست
4 سرمه بینا شده از سایه مژگان سیاه گوشه چشم نگار از خط و خالش پیداست
1 به رنگ باده صراحی طلسم هستی ماست قدح مصاحب ایام تنگدستی ماست
2 همینقدر به سرکویش اعتبار بس است که چرخ داغ ز بخت بلند و پستی ماست
3 ز جام باده شراب نظاره می نوشیم خیال چشم تو سرمشق می پرستی ماست
4 به یاد نرگس ساقی کشیده ایم شراب پیاله تشنه توفیق پیشدستی ماست
1 دل بی غم گل بی آب و رنگ است بهار گلشن آیینه زنگ است
2 سر بد مستیی دارم به گردون میم در ساغر داغ پلنگ است؟
3 هلاک شوخ پرکاری که صلحش گره در گوشه ابروی جنگ است
4 بهارستان ما در دست ساقی است گل دیوانگی را باده رنگ است
1 تنگ غم تو خانه دل از هوا پر است لب از ترانه خالی و گوش از نوا پر است
2 در دام شکوه ناله شکستن چه لازم است دنیا فراخ و سلسله بسیار و جا پر است
3 از خاطرش اراده نظاره برده ایم آیینه داغ شو که دل او ز ما پر است
4 جوش بهار گردش چشم سیاه کیست صد شیشه گشت خالی و جام هوا پر است
1 تسلیم اسیر سلسله انقیاد ماست هر چیز بر مراد نباشد مراد ماست
2 ما خانه زاد مطلب دیرینه خودیم مطلب چو دیر پیر شود خانه زاد ماست؟
3 ما را به خواب کردن ساعت چه احتیاج بیش از ستاره گردش گردون به یاد ماست
4 پروانه برون شبستان کثرتیم وحدت چراغ انجمن اعتقاد ماست
1 فیض نومیدی از امید مروت بیش است اجر ناکامی از اندازه حسرت بیش است
2 جرم ناکرده ما را به سلامی بخشند گل این باغ ز دامان شفاعت بیش است
3 شوخی می، سر رسوایی مستان دارد هر که را حوصله بیش است خجالت بیش است
4 هر چه ننوشته ام از کوتهی مضمون پرس شکوه هجر ز طومار شکایت بیش است