قطع نظر جزای دل بدگمان از اسیر شهرستانی غزل 192
1. قطع نظر جزای دل بدگمان خوش است
تیغ نهان گداز طراز میان خوش است
...
1. قطع نظر جزای دل بدگمان خوش است
تیغ نهان گداز طراز میان خوش است
...
1. آتش زدی به لاله، عذار اینچنین خوش است
گل گل شدی ز باده، بهار اینچنین خوش است
...
1. فیض نومیدی از امید مروت بیش است
اجر ناکامی از اندازه حسرت بیش است
...
1. پرواز هوای تو که بال و پر شمع است
گلدسته شوخی است که زیب سر شمع است
...
1. تعلق سد راه کام عشق است
جنون سرگوشی پیغام عشق است
...
1. سلیمانی است دل نقش نگینش نام معشوق است
پریزادش خیال شوخی اندام معشوق است
...
1. دل اگر رفت گرفتار طلسم خاک است
سر اگر نیست به جا در سفر فتراک است
...
1. همه روی زمین خطرناک است
کهکشان نیز دام افلاک است
...
1. بهار شوخی او جشن تازه فلک است
شراب خوش مزه است و کباب (خوش نمک) است
...
1. ز تاب اینکه به رویت نقاب نزدیک است
به دل چو زلف تو صد پیچ و تاب نزدیک است
...
1. به گلشنی دلم از دست باغبان تنگ است
که جای نکهت گل هم به گلستان تنگ است
...
1. دل بی غم گل بی آب و رنگ است
بهار گلشن آیینه زنگ است
...