1 ز گر مخوییت آتش ز لاله زار گریخت ز زهر چشم تو صیاد از شکار گریخت
2 مگر به گردش چشم تو سال عاشق گشت که عید ناشده امسال او به پار گریخت
3 رمیده شهر به صحرا ز دل تپیدن من به این امید که پرسد کسی چکار گریخت؟
4 تپیدن دلی از بیقراریم گل کرد که رنگ وعده ز سیمای انتظار گریخت
1 چنان زخوی تو هر کس به هر دیار گریخت که دشت در صدف و بحر در غبار گریخت
2 به دیده دشت غزال رمیده می آید مگر ز وحشت مجنون بیقرار گریخت
3 تپیدن دل ما رنگ بند وحشت شد نگفت بهر چه مجنون بیقرار گریخت
4 اسیر اینهمه کی داشت راه حرف گریز گریز پا مگر از وحشت خمار گریخت
1 خط بر سرهر حرف چو تقویم کشندت زان به که خطی بر سر تسلیم کشندت
2 ای خاک نشین رتبه ات از دولت خواری است مگذار که در پله تعظیم کشندت
3 چون گرد از این جاده بکش دامن همت حیف است که اقلیم به اقلیم کشندت
4 بر صفحه رحمت رقم حرف امید است تیری که بر هر مو به تن از بیم کشندت
1 دلی ز دور به صد رنگ مینمایندت چو آب گشت دلت سنگ مینمایندت
2 تو مست باده نیرنگ و مطربان پرکار چه نغمهها ز یک آهنگ مینمایندت
3 توکل تو بلند است و آرزو فربه قبای فقر از آن تنگ مینمایندت
4 دلت چو سخت ستم شد به اشک مظلومان حباب را گره سنگ مینمایندت؟
1 داغ تو ز بسکه سینه تاب است اشکم ز گل رخت گلاب است
2 دیدیم ز دور گرد مجنون آسایش مرگ اضطراب است
3 خندی به دل شکسته ما این نقش نگین آفتاب است
4 قحط است نیاز و شور ناز است پیکان بتان دل کباب است
1 از آنم دل عدوی اضطراب است که در دل یاد چشمش مست خواب است
2 گلستان محبت را هوایی است که شبنم خانه سوز آفتاب است
3 دماغم تا رسید از می خمارم طلوع نشئه چون عهد شباب است
4 زیادت گر شود غافل گدازد دلم از دوری آتش کباب است
1 تو را ز حسن بهار جمال سیراب است مرا ز عشق خزان ملال سیراب است
2 به رنگ آینه از جوش سبزه خط یار ریاض خاطر صاحب کمال سیراب است
3 چرا ز سایه پرواز من چمن ندمد که در هوای توام ابر بال سیراب است
4 شکسته دل به ره شوق جاده ای دارد که همچو جدول باغ خیال سیراب است
1 از جلوه تو چشم دل و جان لبالب است هر برگ غنچه ام ز گلستان لبالب است
2 در شیشه خانه دل ما کز هوا پر است پیمانه از درستی پیمان لبالب است
3 شد حشرو یک سخن به لبش آشنا نشد عالم کباب گشت و نمکدان لبالب است
4 کار تو رفته رفته ز خورشید هم گذشت صبح و شبم ز شوخی مژگان لبالب است
1 تا روغن چراغ دلم درد غربت است اسباب خانه وطنم گرد غربت است
2 کی می شود شکنجه کش دامن وطن پای طلب که آبله پرورد غربت است
3 هر جا که می روم سفر کعبه من است از فیض عشق خضر رهم گرد غربت است
4 آزاد کرده سفر بی تکلفم در دل مرا خیال وطن درد غربت است