از هر آتشکده ای سینه از اسیر شهرستانی غزل 168
1. از هر آتشکده ای سینه فگاری پیداست
خاطر نازکی از هر سر خاری پیداست
...
1. از هر آتشکده ای سینه فگاری پیداست
خاطر نازکی از هر سر خاری پیداست
...
1. از عکس تنت جیب قبا آینه زار است
پیراهن از اندام تو لبریز بهار است
...
1. نه همین دام و نه دانه بسیار است
در هوا آشیانه بسیار است
...
1. تنگ غم تو خانه دل از هوا پر است
لب از ترانه خالی و گوش از نوا پر است
...
1. بسکه از رشک سرشکم خاطر دریا پر است
از دل آب گهر تا غنچه دلها پر است
...
1. به کشتنم نه همین حرف هجر یار پر است
به ملک طاقت من یاد انتظار پر است
...
1. به بزم عشق نه تنها دل شکسته پر است
پیاله می و دست نگار بسته پر است
...
1. گر به دست آید گل داغ از گلستان خوشتر است
بر خورد گر زخم ناسور از نمکدان خوشتر است
...
1. حرف مجنون تو از گلبرگ تر نازکتر است
حلقه زنجیرش از آب گهر نازکتر است
...
1. گریه ابر از سمن رنگین تر است
جلوه برق از چمن رنگین تر است
...
1. گر شب وصل تو بی مهتاب باشد بهتر است
دیده شور فلک در خواب باشد بهتر است
...
1. موم شمع کشته از دل چون شد آهن بهتر است
خانه زاد شوخ از فرزند بودن بهتر است
...