1 آیینه شود دود چراغ نفس ما خورشید بود سایه خار هوس ما
2 آن مشت غباریم که در راه محبت شد ریگ روان قافله بی جرس ما
3 کوگریه شوقی که دهد رخت به سیلاب تا منت آتش نکشد خار و خس ما
4 آن مرغ اسیریم که از گرمی صیاد مژگان سمندر شده چاک قفس ما
1 گداخت بر لب حسرت ترانه دل ما تبسمی کن و بشکن بهانه دل ما
2 سلم فروخته خرمن به برق ناکامی دمیدن و ندمیدن ز دانه دل ما
3 حباب چشمه نزدیک راه تفرقه ایم خراب سیل غبار است خانه دل ما
4 ز جوش بلبل و پروانه چون گل از هم ریخت به شاخسار جنون آشیانه دل ما
1 به دل دوزد نگاهت سینهها را به گل گیرد رخت آیینهها را
2 بهار سینهصافی بیخزانتر ز دل روبد غبار کینهها را
3 بیا زاهد که مست سجده یابی به پای خُم شب آدینهها را
4 نخستین گام سر باید نهادن که بالا میرود این زینهها را
1 چشمت به خاک ریخته خون پیاله را بخشیده توتیای نگه چشم لاله را
2 تا با خیال زلف تو پیوند کرده ام پیچیده ام به رشته جان تار ناله را
3 از تاب درد کیست ندانم که نوبهار تبخاله کرده بر لب جو داغ لاله را
4 گر بی رخ تو صبح به گلشن رود اسیر سازد ز گریه داغ دل غنچه ژاله را
1 موجها برده دل ز باغ در آب لاله ها شسته روی داغ در آب
2 چه صنمخانه ای است عالم عکس خوش نماید گل چراغ در آب
3 بی سبب دل نمی کند ز سحاب قطره دارد گهر سراغ در آب
4 خط مشکین و عارض گلرنگ سایه افکنده بال زاغ در آب
1 سرو شوخ من بیا تنها بیا غافل بیا مستم و بسیار مشتاقم به جان و دل بیا
2 پایمالت گر شود گل داغ می سوزم ز رشک چون به بزم دیده می آیی ز راه دل بیا
3 خاطرم نازکتر است از شیشه می دانی تو هم تا توانی آمدن ای شوخ سنگین دل بیا
4 برگ و بار کشت ما را نیست هنگام گداز برق بیحاصل برو یا در سر حاصل بیا
1 نماید جلوهاش اکسیر جانها خاکراهی را خرامش گل زند بر سر ز نقش پا گیاهی را
2 چو نرگس شیشه گل بر سر زند از دیده حیران به می گر نرگس مخمور او بخشد نگاهی را
3 زبان عذرخواهی میشود طومار جرم او به محشر گر شهید خود شناسد روسیاهی را
4 به خونریز شکاری چون سمند از جا برانگیزد کند صیاد من یک چشم حیران صیدگاهی را
1 زلف ساقی گر نیندازد گره در کار ما سبحه گردد شرمسار زهد از زنار ما
2 برگ باغ بی ثمر آیینه آیینه شد شهپر طوطی شود خار سر دیوار ما
3 در پناه غنچه ریگ روان سر کرده (ایم) منتی از اختلاط گل ندارد خار ما
4 نا امیدی کارش از مطلب روایی هم گذشت خاطر ما بیش از این غافل مباش از کار ما
1 با تمنای تو بسیار حساب است مرا درس دل خوانده ام،آیینه کتاب است مرا
2 از گلستان خمارم گل مستی خندد دل دیوانه مگر جام شراب است مرا
3 چشم تر بی تو سرانجام مرا می داند سرآرام به بالین حباب است مرا
4 خنده ها از گل همراهی دشمن دارم با عزیزان چه حساب و چه کتاب است مرا
1 چه خوش افتاده عکس ماه در آب چیده آیینه دستگاه در آب
2 سر خط سینه صافیی دارد مشق دل می کند نگاه در آب
3 همه در بحر اضطراب دلند کس چه داند گل از گیاه در آب
4 در لباس است اعتبار همه هست یکسان گدا و شاه در آب