1 غمش باشد شراب بیغش ما تراود آب حیوان زآتش ما
2 شکست بال شد در دام صیاد نخستین تیر روی ترکش ما
3 چو مجنون روی آبادی نبیند بیابانگرد شوق سرکش ما
4 خس و خاشاک شورستان عشقیم پزد سودای خام از آتش ما
1 کرده ای جیقه جیقه ابرو را داده ای عرض جوهر مو را
2 سخت روتر زسنگ خاره نه ای روی دل دیده هم ترازو را؟
3 در خور جور صبر خواهد بود تا ببینیم دست و بازو را
4 صلحش از تیغ جنگ می سازد آزمودیم طاقت او را
1 محبت خوش جناغی بسته وحشت الفت است امشب برای مصلحت یاران عداوت الفت است امشب
2 بکش پیمانه و گلزار رخساری چراغان کن اگر در گیرد از روی تو صحبت الفت است امشب
3 نگاه نیم مستش اختراعی کرده از شوخی که با شب زنده داری خواب راحت الفت است امشب
4 ز رنگ باده و رخسار ساقی خوش تماشایی است چراغ دیر را با شمع خلوت الفت است امشب
1 هوا گلشن به گلشن می کشد دیوانه ما را زخون توبه موج گل کند پیمانه ما را
2 شرابت دام می چیند تغافل جام می بخشد به ما گر واگذارد دل وفا بیگانه ما را
3 سپند چشم بدکام دو عالم می توان کردن شرابت می پرستد گریه مستانه ما را
4 ز رویت شعله ها گلشن ز خویت شمع ها روشن تماشا برگ گل سازد پر پروانه ما را
1 بسکه با حیرت برآوردیم کام خویش را بر جبین ما نویسد عشق نام خویش را
2 پیچ و تابم بس نبود از رشک قاصد سوختم هم نوشتم نامه هم بردم پیام خویش را
3 شکوه بیجا چرا می کردم از بیداد او من که از خود می کشیدم انتقام خویش را
4 داشتم رنگین بهار فرصتی از اشک و آه وز گل و سنبل گرفتم صبح و شام خویش را
1 بهار تنگدلی سبز کرد حاصل ما عبیر غنچه غبار خرابه دل ما
2 زموج چون نشناسد جوهر تیغش هنوز شوق ندانسته گشت قاتل ما
3 حباب چشمه نزدیک راه تفرقه است خراب سیل غبار است خانه دل ما
4 دمید دانه و در تنگنای خوشه خزید به غیر عقده چه دید از گشاد مشگل ما
1 دور چشم بد زسوز سینه غمناک ما بعد مردن گل کند یا رب سپند از خاک ما
2 بوی گل را در طلسم گلستان پیچیده ایم راز او را در قفس دارد دل صد چاک ما
3 بارها از یاد جولان سمندی سوختیم تا شود روشن چراغ بخت از خاشاک ما
4 آب و آتش را بهار نورس آمیزش است شعله ها گل می کند از دیده نمناک ما
1 خط بر سرهر حرف چو تقویم کشندت زان به که خطی بر سر تسلیم کشندت
2 ای خاک نشین رتبه ات از دولت خواری است مگذار که در پله تعظیم کشندت
3 چون گرد از این جاده بکش دامن همت حیف است که اقلیم به اقلیم کشندت
4 بر صفحه رحمت رقم حرف امید است تیری که بر هر مو به تن از بیم کشندت
1 خوش بهاری است قدحنوشیها بوی گل نشئه بیهوشیها
2 گریه کی فرصت حیرت میداد میشمردم به تو خاموشیها
3 لب گشودم سخن از یادم رفت چه بهشتی است فراموشیها
4 چقدر درد دل از یادم رفت حاصلی داشت فراموشیها
1 کی ز دل بیرون کنم درد تمنای تو را چون توانم دید خالی جای غمهای تو را
2 گریه تا مکتوب اشکم را به صحرا برده است روح مجنون کرده استقبال رسوای تو را
3 دیده ام گلدسته می بندد ز عمر جاودان باغبان خضر است گلزار تماشای تو را
4 صد خیابان سرو بالا می کشد از دیده ام در نظر دارم خیال سرو بالای تو را